پشت غار استانیسکیس صخره ای طبیعی است، در حالی که قسمت جلویی آن عمدتاً ساخت قرون وسطایی است و طاق احتمالاً رومی است. تصاویر توسط Joanna Staniszkis.
هنرمند مشهور نساجی ونکوور، جوآنا استانیسکیس، اولین بار در سال 1981 عاشق جنوب فرانسه شد. او تنها 37 سال داشت و در حال حاضر یک هنرمند ملیله کار شناخته شده در کانادا با کمیسیون های بزرگ شرکتی و یک جایزه معتبر ملی به اعتبار خود بود، او از دانشگاه بریتانیا یک مرخصی گرفت. کلمبیا، جایی که دوره های طراحی پارچه را تدریس می کرد. او با شوهر و پسرش که در سن مدرسه بود، به فرانسه سفر کرد، جایی که این سه نفر در خانه بزرگی در لامبسک نه چندان دور از ایکس آن پروونس مشترک بودند.
در حالی که اکس پیچیده، با ریشههای رومی، فوارههای فراوان، معماری زیبای مسکونی قرن هفدهم و هجدهم، دانشگاه عالی، و مغازههای شیک و رستورانهای ستارهدار میشلن برای جلب رضایت پاریسیهای بداخلاق، یک سفر سریع به جنوب بود، استانیسکیس به حقیقت قلبش پی برد. با یک ساعت رانندگی در شمال لمبسک در لوبرون. مناظر روستایی آن شامل تودههای دیدنی Prealps و تصاویری از کتاب داستان است: دهکدهها و قلعههای باستانی بالای تپه، بقایای رومی، مزارع اسطوخودوس، معادن سنگ آهک و اخر، و تاکستانهای صمیمی.
استانیسکیس تمام لحظات آزاد خود را صرف کاوش در حومه سنگلاخ لوبرون کرد و در تاریخ غنی، فرهنگ و زیبایی آن مشروب نوشید. این مرخصی تحصیلی اولیه آغاز بازگشت آیینی به منطقه در هر زمان که مدرسه تعطیل می شود و پروژه های هنری اجازه می دهد، بود.
در سال 1996، پس از بیش از یک دهه گذراندن در اطراف، استانیسکیس به سختی برای اولین ویرانه خود سقوط کرد. ساختمان سنگی باستانی که نیمی از سقفش را ندارد، بین یک کلیسای کوچک رومی قرن دهم و بقایای یک قلعه قرون وسطایی در قله دهکده بالای تپه Saignon قرار گرفته بود. او در مورد تصمیم خود برای خرید ساختار فروپاشی و غوطه ور شدن در یک بازسازی جدی که به چیزی بیش از ضربه های قلم موی زیبایی نیاز دارد، می گوید: «یک هنرمند تنها می تواند مدت زیادی را بدون نیاز به پاشیدن رنگ ادامه دهد.
حتی برای یک زن با انرژی و استقامت استانیسکیس، دریافت مجوزهای لازم برای ساخت یک مبارزه یک دهه طولانی را ثابت کرد. در آستانه بازنشستگی از UBC در سال 2007، او کار روی پروژه را متوقف کرد. او قصد داشت زمان خود را برای همیشه بین ونکوور و لوبرون تقسیم کند، و او میگوید: «سینیون احساس میکرد که این اتفاق در طول زندگی من نخواهد افتاد. او به مکانی نیاز داشت که بتواند در واقع به آنجا نقل مکان کند، با فضای کارگاهی کافی برای شروع زندگی دوم خود به عنوان یک طراح لباس.
او آن را در Bonnieux بینقص پیدا کرد – خانهای سنگی قرن دوازدهمی که در آن فرو رفته بود و از صخره بالای تپه پایین آمد. در مقایسه با بارهای سنگین در ساییون، ارتقاء این خانه، که زمانی متعلق به جولین لوی، گالریست نیویورکی بود (که به پرورش شغل بسیاری از غول های هنر قرن بیستم، از جمله فریدا کالو، سالوادور دالی، من ری، و هنری کارتیه اعتبار داده شده است. برسون)، یک تکه کیک بود.
استانیسکیس سیستم هشدار قدیمی را حذف کرد (فقط می توان تصور کرد که چه چیزی باید روی دیوارهای لوی آویزان شده باشد). به روز رسانی های لازم را در آشپزخانه و حمام انجام داد. برخی از دیوارهای سنگی عمیق را دوباره اشاره کرد، پاره کرد و نقاشی کرد. و تا جایی که میتوانست، پلههای سنگی ناهموار و باریک خانه را بهبود بخشید، و یک مارپیچ مخصوصاً شیبدار را به نردهای با طناب و چشمک دریایی تبدیل کرد.
معلوم شد که همه اینها صرفاً مقدمه بزرگ ترین ماجراجویی معماری این هنرمند بود، یعنی بازسازی نه یک، بلکه دو غار بسیار بزرگ که او در زیر خانه قرون وسطایی خود و غار کنار آن کشف کرد.
ممکن است به طور منطقی بپرسیم که چگونه ممکن است در بالای غارهای کلیسای جامع و سرشار از جزئیات رومی زندگی کنیم و از وجود آنها بی خبر باشیم؟ در حالی که استانیسکیس میدانست که میتواند در زیر خانهاش غاری وجود داشته باشد (تعدادی غار با ارتفاع کم روی سنگآهک در امتداد بالای تپه بانیو حک شده است)، او مالک فضای زیرزمینی نبود و هرگز فضای داخلی آن را ندیده بود. سپس، در یک صبح روشن در سال 2012، استانیسکیس در میدان عمومی روبروی خانهاش قدم زد، متوجه شد که درهای چوبی مرتفع معمولی بسته در ملک همسایه باز شدهاند و به داخل میچرخند.
چیزی که او دید یک گنجینه معماری شگفت انگیز بود. او به یاد میآورد: «غار اصلی عمیق و تاریک بود، با کفی خاکی، و خفاشها از تیرها آویزان بودند.» صاحب قبلی الاغ خود را آنجا نگه داشته بود، بنابراین فضا پر از کاه و گاری های چوبی شکسته و بشکه بود. اما اندازه بزرگ، ارتفاع غیرمعمول، طاقهای گرد و سقفهای طاقدار بشکهای، او را به یاد کلیسای جامع میاندازد. غار دوم و لاغری که به آن متصل بود مستقیماً در زیر خانه او قرار داشت. برای هنرمند زیاد لازم نیست که این چیدمان را هم به عنوان یک خانه فک و یک سکوی نمایشگاهی تصور کند. او می خندد: "دوستانم فکر می کردند من دیوانه هستم، اما من نیاز داشتم که این غار مال من باشد."
وقتی در دسترس شد، آن را خرید.
او میگوید آنچه در طول سه سال بعد اتفاق افتاد، «احتمالاً چالشبرانگیزترین پروژهای بود که در زندگیام انجام دادهام». اگر اندازه و حجم انبوه فضا به اندازه کافی دلهره آور نبود، هر سنگ باید بازرسی می شد، سپس تعویض یا تنظیم مجدد می شد، هر طاق باید تعمیر و تقویت می شد. در یک نقطه، سقف طاقدار باستانی یک اتاق خواب و حمام جدید در غار لاغر، که با افزودن طبقه دوم به داخل غار ایجاد شده بود، به نظر می رسید که ممکن است قبل از اینکه کارگران بتوانند آن را با رسیدن به قله از طریق کف اتاق غذاخوری، فرو بریزند. در بالای سر.
غارهای آهکی ممکن است مرطوب باشند. استانیسکیس خوش شانس بود که او خوش شانس نبود. با این حال، به عنوان بیمه اضافی، او یک کف بتنی با گرمای تابشی نصب کرد، و در برخی مکانها لبههای آن را از دیوارها دور نگه میداشت و مسیری پر از سنگریزه داشت تا حتی کوچکترین نشانهای از تراکم را به دام بیندازد.
دو سال پیش، استانیسکیس در سن 75 سالگی، اقامتگاه و غار پنج طبقه پلکانی شیب دار خود را در Bonnieux برای یک بنای باستانی دیگر ترک کرد، یک خانه سنگی قرن چهاردهمی که در دو سطح در یک معدن سنگی در Les Talliades ساخته شده بود. یک بازسازی دقیق توسط مالک قبلی، هنرمند را آزاد کرده است تا از وقت خود برای ساختن باغ و اختراع لباسهای هنری جدید و بی بدیل از منسوجات اصلی، کتان و ابریشم استفاده کند. او همچنین در حال آماده شدن برای نصبی است که تاریخ غنی تولید ابریشم در فرانسه را جشن می گیرد. در ماه ژوئن آغاز می شود و تا تابستان در چندین اتاق در خانه دورا مار در منربس ادامه خواهد داشت.
تعداد کمی از محققان نساجی می توانند از استانیسکیس در تاریخ و بوم شناسی ابریشم آگاه تر باشند. او فیبر را به هر طریقی که می تواند وجود داشته باشد کاوش کرده است. او کرمهای ابریشم خود را بر روی برگهای درختان توت محلی باستانی پرورش داده است و برای نمایشگاهی در سال 2016، آنها را در میان انبوه درختان پیچک خشک که بر روی دیوارهای از غار او ظاهر میشوند، کاشت و به آنها اجازه میدهد پیلههایی را تشکیل دهند و به صورت پروانه ظاهر شوند. ، جفت گیری می کنند، تخم می گذارند و سپس می میرند و بدنه های مورد علاقه خود را پشت سر می گذارند.
طبیعت، همراه با داستان سرایی تاریخی، همه آثار هنری استانیسکیس را با خبر می کند. این به توضیح اینکه چرا او عاشق زندگی در خانه های سنگی باستانی است کمک می کند. او خاطرنشان می کند: "من فکر می کنم که این به سطوح بافت آنها مربوط می شود." «بازی تاریکی و روشنایی، الگوهای خطی لایهها که در لایهها قرار گرفتهاند، تنوع رنگهای گرم آنها در لوبرون، همه عناصری هستند که من سعی میکنم در هنر نساجیام خلق کنم.»
از شماره بهار 2022 ما بیشتر بخوانید.
وضعیت ذهنی ونکوور
©2022 MONTECRISTO Magazine Limited
سیاست حفظ حریم خصوصی