عکس: لورا میز / تصویر: صنوبر
Against the Grain مجموعهای است که افرادی را که در صنعت چوب، نجاری و ساختوساز حضور ندارند، مورد توجه قرار میدهد. ما با افرادی که روی پروژهها کار میکنند – از بازسازی کل خانه گرفته تا مجسمههای چوبی پیچیده – صحبت میکنیم تا یاد بگیریم چه چیزی از آنها الهام میگیرد، چگونه فضای خود را حک کردهاند (جناسی در نظر گرفته شده)، و در آینده روی چه چیزی کار میکنند.
وقتی برای اولین بار لورا میز را در اینستاگرام دیدیم، فوراً مجذوب پروفایل او شدیم. او بهعنوان یک «زیلوفیل» یا عاشق همه چیز چوب، یک «نجیبکار + چوبباز» است. با الهام از اشتیاق آشکار او به این کاردستی، ما از ارتباط از طریق Zoom هیجان زده شدیم.
میز که در اصل اهل دوبلین، ایرلند است، اکنون در کالیفرنیای شمالی مستقر است، جایی که به ایجاد پروژه های سفارشی ادامه می دهد و در عین حال در مدرسه کرنوف در مندوسینو نیز تدریس می کند.
ما در مورد جاده طولانی و پر پیچ و خم میس به نجاری – که همه با یک دوچرخه سواری طولانی و پر پیچ و خم در امتداد ساحل ایرلند شروع شد، صحبت کردیم.
لورا میز: من معماری خواندم، به عنوان یک معمار آموزش دیدم، و حتی شروع به کار کردم – اما واقعاً آن را دوست نداشتم. من به کالج دانشگاهی در دوبلین رفتم و تحصیلات فوق العاده ای بود. من واقعاً آن را دوست داشتم، اما وقتی نوبت به کار میرسید، در محل میرفتم و به این بچهها میگفتم – و همه بچهها – چه کار کنند. من خودم واقعاً نمی دانستم دارم چه کار می کنم و احساس می کردم یک کلاهبردار هستم. احساس میکردم از روند واقعی ساختن هر چیزی فاصله دارم.
سپس با این مدرسه نجاری در غرب ایرلند روبرو شدم. من در واقع در تعطیلات دوچرخه سواری در Connemara بودم و فکر می کردم جالب به نظر می رسید. به اندازه کافی خنده دار، من به مدت دو سال به آنجا رفتم.
لورا میس
LM: حدس میزنم اینطور نبود. من به عنوان یک طراح گرافیک در دوبلین کار می کردم که به این تعطیلات دوچرخه سواری رفتم و آن را پیدا کردم، سپس به نیویورک نقل مکان کردم و یک سال آنجا بودم، و فقط می دانستم که زندگی ام خوب نیست. من نیاز به ایجاد تغییر داشتم.
لم: دو سال آنجا ماندم و آن دوره را گذراندم. GMIT بود: موسسه فناوری گالوی مایو در لترفراک، و نام اخیراً به دانشگاه فنی آتلانتیک (ATU Connemara) تغییر کرده است. این یک موسسه فنی و سطح سه است و از دانشکده فنی به دانشگاه تبدیل شده است.
LM: بسیار عملی بود، و همه آن در اتاق نیمکت بود. با توجه به اینکه واقعاً نمی دانستم وارد چه چیزی می شوم، در نهایت برنامه واقعاً خوبی بود. در یکی از این اصلاحخانههای پسران قدیمی میگذرد. این یک مدرسه بدنام در این ساختمان ویکتوریایی بود که تاریخ فوق العاده غم انگیزی داشت و در اواسط اواخر دهه 80 از رده خارج شد. سپس، یک گروه محلی محلی این کلاسهای نجاری را آنجا گذاشتند، اما معلمان خود را از انگلیس در این بلوکهای دو هفتهای میگرفتند. بسیاری از معلمان در کالج پارنهام توسط جان میک پیس، یک استودیو ساز مشهور در انگلستان آموزش دیده اند.
ما این معلمان فوق العاده را با این سنت انگلیسی آموزش می دیدیم. در اتاق نیمکت قرار داشت، اما جنبه طراحی و تجارت کوچک نیز داشت. ایده این بود که همه ما روزی مشاغل کوچک خود را راه اندازی کنیم.
LM: به محض اینکه من را ترک کردم، رفتم تا با پدر و مادرم در مزرعه آنها در شهرستان ویکلو، در جنوب دوبلین زندگی کنم. آنها فقط در دهه قبل در بیشتر زمین ها درخت کاشتند و ساختمان هایی داشتند که دیگر به عنوان ساختمان مزرعه مورد استفاده قرار نمی گرفتند. بنابراین، من در یک گاراژ قدیمی راه اندازی کردم. به سرعت متوجه شدم که زیاد بلد نیستم و هنوز چیزهای زیادی برای یادگیری دارم. اما، من دوباره با پدر و مادرم زندگی می کردم، بنابراین ادامه تحصیل در زمینه نجاری در آن زمان راحت تر بود.
خیلی زود کتابی از جیمز کرنوف را خواندم. چیزی در مورد نحوه نوشتن او در مورد نجاری وجود داشت که مرا تحت تأثیر قرار داد و واقعاً برایم جذاب بود. او در مدرسه ای در کالیفرنیا تدریس می کرد و من می دانستم که باید بروم. در سال 2001، من به کالیفرنیا آمدم و به مدت دو سال به آن مدرسه رفتم، سپس به ایرلند برگشتم و در GMIT تدریس کردم، و سپس به عنوان معلم اینجا به کالیفرنیا برگشتم.
LM: ما واقعاً روی بالاترین سطح مهارتی تمرکز می کنیم که یک فرد می تواند بدون توجه زیاد به مدت زمانی که طول می کشد به آنجا برسد. ما روی سرعت یا کارایی تمرکز نمی کنیم – ما روی کیفیت، توجه به مواد و انجام بهترین کاری که می توانید تمرکز می کنیم. ما به شما آموزش می دهیم که اگر یک بار به چیزی برسید، پس می دانید که چه توانایی هایی دارید. سپس، می توانید سرعت خود را افزایش دهید، یا تصمیم بگیرید که با آن چه کاری انجام دهید.
ما روی سرعت یا کارایی تمرکز نمی کنیم – ما روی کیفیت، توجه به مواد و انجام بهترین کاری که می توانید تمرکز می کنیم.
مدرسه صنایع دستی پنلند، توسط لورا میز
LM: آن چیزی که اخیراً تکمیل کردم – یک صندلی بزرگ است. من تعدادی صندلی بزرگ در طول راه درست کرده ام، صندلی های بال که به اطراف شما می آیند. من از ساختن آنها خسته شدم زیرا آنها بزرگ و بی دست و پا هستند. من میخواستم صندلیای بسازم که بیشتر حالت گشاد داشته باشد، صندلیای که بتوانید روی آن به چند روش بنشینید. آنقدر گشاد است که بتوانید به صورت ضربدری روی آن بنشینید و من از طرز ساخت آن خوشم می آید.
به عنوان پورسانت برای کسی که یکی از صندلی های بزرگ دیگر من را خریده بود ساخته شد. آنها یک همراه میخواستند، اما همدمی که لزوماً یکسان نبود. ما اولین جلسه خود را در ژوئن یا ژوئیه 2020 داشتیم و من آن را یکی دو ماه پیش به پایان رساندم. مدتی طول کشید.
لورا میس
LM: به نوعی، این شکست من نیست، اما یک شکست است. من این صندلی بزرگ دیگر را ساختم که ساخت آن ماه ها طول کشید و به گالری در سانفرانسیسکو رفت. همچنین با این تکنیک و با چوب های جامد ساخته شد و یک شبه آن را کنار گذاشتند. اساساً ویران شد. به خیابان ها ختم شد – این مرد از کنار آن گذشت، آن را از سطل زباله بیرون کشید و برای مدتی نگه داشت. سپس به ایالت واشنگتن نقل مکان کرد و تصمیم به تحقیق گرفت. او در نهایت صندلی را بازسازی کرد، من را در اینترنت پیدا کرد و عکس هایی برای من فرستاد.
سعی کردم آن را از ذهنم دور کنم – پنج ماه از عمرم را صرف ساختن آن صندلی کردم و آنجا تکه تکه شد. این یک شکست از طرف من نبود، اما یک نابودی کامل بود.
LW: قبل از آموزش نجاری، برای ورود به مدرسه ایرلند نیاز به یک نمونه کار داشتم. من از نیویورک می آمدم و مشغول غواصی در زباله دانی بودم – وسایل را از سطل زباله ها بیرون می آوردم و آنها را جمع می کردم. من در یک کمد زندگی میکردم، این یکی از آن آپارتمانهای نیویورکی بود که دارای یک اتاق جلو، یک کمد و یک فضای حمام بود. برای خودم یک تخت بزرگ در بالا درست کردم تا بتوانم از میان این همه چوب زباله که در سطل زباله پیدا کردم، فضای بیشتری در پایین داشته باشم. حتی هنوز گرافیتی روی آن بود. اصلاً نمی دانستم دارم چه کار می کنم، اما به نوعی توانستم یک سال آنجا بخوابم. ابزار بسیار کمی داشتم، فقط چند اسکنه، یک چکش و یک مته.
LM: این اولین پروژه ای بود که من به عنوان دانشجو در اینجا در کالیفرنیا ساخته بودم. پدر و مادرم را مجبور کردم آن را بخرند تا بتوانم سال دوم را بخرم. من آن را پس فرستادم و هر بار که به آنجا برمی گردم آن را می بینم. این یک کابینت با یک دسته کامل کشو و در است. مثل یک جلوی تکه تکه با تمام چوب های مختلف، حدود ده کشو و سه در است.
لورا میس
LM: در Connemara، من به آن به عنوان یک حرکت حرفه ای فکر نمی کردم. من از همه چیز در مورد معمار بودن متنفر بودم، سعی کردم یک طراح گرافیک باشم و به یاد دارم که به GMIT رسیدم و اولین کاری که باید انجام می دادیم این بود که کف هواپیماهایمان را صاف کنیم. فهمیدم که دوست دارم در یک نیمکت باشم. این کمی شبیه یک استودیوی معماری در یک محیط کالج بود، بر خلاف محیط کاری که در آن شما در دنیای خود هستید. شما در فضای خود هستید، اما در یک فضای جمعی نیز هستید.
LM: من دو رشته در سرم می گذرد: تمام کابینت ها و جعبه ها، و سپس همه صندلی ها و چیزهایی که روی آنها می نشینید. بین آنها رفت و آمد می کنم. کابینت ها و جعبه ها بسیار سرگرم کننده هستند زیرا آنها را باز می کنید. شما با آنها تعامل دارید سپس، از سوی دیگر، صندلی ها به روشی کاملاً متفاوت با بدن فرد درگیر می شوند. شما روی آنها بنشینید، آنها باید از شما حمایت کنند و آنها همه این محدودیت های فیزیکی را دارند. اما، آنها همچنین نقش اجتماعی بیشتری نیز دارند.
LM: زمان و آموزش زیادی می طلبد. این مانند همه چیزهایی است که توسط سرمایه داری تحقیر شده است – فست فود، مبلمان سریع. مردم واقعاً نمیدانند که از کجا میآید، و من دوست دارم مردم قدردان آن باشند. من از برخی جهات برای IKEA احترام زیادی قائل هستم، اما مطمئناً قیمت ها را پایین آورده است. من فکر نمی کنم مردم واقعا درک کنند.
LM: من آن را تمرین سلامت روان خود می دانم، زیرا بسیار جذاب است. حل مشکل وجود دارد، زیرا هیچ چیز دقیقاً طبق برنامه پیش نمی رود و شما همیشه در حال مذاکره با مواد هستید. سعی می کنم مطمئن شوم که این کار را هر روز انجام می دهم، حتی اگر فقط برای ده دقیقه باشد. حداقل باید وارد کارگاه شوم.
از منظری بزرگتر، من در انتشار پیام عدم حضور زنان و سایر جمعیتشناسی در فروشگاههای چوبی مشارکت داشتهام. من روی یک پروژه با یکی از دوستانم کار کردم و نمایشی را در مورد زنان در نجاری که در The Center for Art In Wood در سال 2019 برگزار شد. چوبفروشی را برای طیف وسیعتری از مردم پذیراییتر کنید.
من همیشه سعی میکنم مغازه چوبفروشی را برای طیف وسیعتری از مردم استقبال کند.
لورا میس
چوب مورد علاقه؟ همیشه همان چیزی است که روی آن کار می کنم. در حال حاضر، من با گردوی کالیفرنیا کار می کنم. اگر یک سال پیش از من می پرسیدید، این نارون بود، زیرا من با نارون کار می کردم – و اگر قبل از آن از من می پرسیدید، بلوط بود.
ابزار یا قطعه مورد علاقه؟ احتمالاً هواپیمایی است که خودم ساخته ام، با یک تیغه بزرگ درشت. این برای صاف کردن چوب، صاف کردن، و دادن یک روکش خوب است. ما از ماشینهایی برای شکستن آن و به دست آوردن اولین سطح استفاده میکنیم، اما سطح صفحه دستی فقط یک سطح زیباتر است. مثل داشتن یک قیچی واقعا خوب برای کوتاه کردن موهایتان است.
قطعه مورد علاقه ای که ساخته اید؟ این صندلی که من روی آن نشسته ام.
بزرگترین هدف؟ ادامه بده
لوازم جانبی مورد علاقه در هنگام کار؟ شاید مورد علاقه من نباشد، اما بسیار ضروری است: من خیلی زیاد ذره بین می پوشم. بینایی من مثل قبل نیست.
مرحله مورد علاقه فرآیند؟ برنامه ریزی. این بو بیرون می آید، همیشه در زیباترین حالت است و تازه تمیز شده است.
دستیار مورد علاقه؟ سگ من، سید. او از ایرلند آمد.
موسیقی روشن یا خاموش؟ نیمی از زمان، من به هیچ چیز گوش نمی دهم، و نیمی از زمان، به پادکست گوش می دهم. من اخیراً به یک پادکست کانادایی به نام Ideas گوش دادم. یک اپیزود درباره میدلمارچ ، رمانی از جورج الیوت بود، و من فقط آن را دوست داشتم. همچنین مواد Material Matters توسط گرانت گیبسون وجود دارد – او با سازندگان در استودیوهای آنها صحبت می کند.
هنگامی که از این سایت بازدید می کنید، ممکن است اطلاعاتی را در مرورگر شما ذخیره یا بازیابی کند، عمدتاً به شکل کوکی. کوکیها اطلاعاتی را درباره تنظیمات برگزیده و دستگاه شما جمعآوری میکنند و برای اینکه سایت همانطور که انتظار دارید کار کند، نحوه تعامل شما با سایت و نشان دادن تبلیغاتی که علایق شما را هدف قرار میدهند، استفاده میشوند. با تنظیمات کوکی میتوانید بیشتر بدانید و تنظیمات پیشفرض ما را تغییر دهید.
