1
نشانههای کوچک بدنی بیش از آنچه فکر میکنیم بر آسایش درونی ما اثر میگذارند. نسیم خنک روی پوست یا هوای گرم در یک اتاق دنج میتواند واکنشهای خاموشی را درون ما بیدار کند و موجب ایجاد آرامشی ملایم و تغییرات ظریف در میزان تمرکز شود.
تأثیر دما بر تمرکز و خودآگاهی بدنی
هوای سرد بیرون یا گرمای محیط داخل باعث میشود فرد خیلی سریع نشانههای پوستی را تشخیص دهد. حتی یک افزایش یا کاهش بسیار کوچک در دما میتواند توجه را به سمت درون هدایت کند. این تغییرات آرام نشان میدهند که پیوند دیرینه و نیرومندی میان بدن و مغز وجود دارد.
در یک پژوهش جدید، محققان اعلام میکنند که نشانههای پوستی نقش مهمی در شکلگیری هویت فردی، آرامش احساسی و تعادل ذهنی دارند.
دما چگونه احساس «خود» را هدایت میکند
نشانههای حرارتی تنها بر حس راحتی اثر نمیگذارند. پژوهشهای تجربی ارتباط روشن میان نشانههای پوستی و حس مالکیت بدن نشان میدهند. ورودیهای گرم یا سرد میتوانند بر درک حضور جسمانی اثر بگذارند.
مسیرهای عصبی، سیگنالهای پوستی را از گیرندهها به مسیرهای نخاعی، سپس به هابهای تالاموسی و در نهایت به نواحی اینسولار منتقل میکنند.
نقش اینسولا و نواحی جداری مغز
ناحیه پشتی اینسولا نشانههای حرارتی ضمنی را پردازش میکند. در مقابل، ناحیه قدامی اینسولا ارزیابی آگاهانه دما را بر عهده دارد. نواحی جداری نیز به این مسیر میپیوندند و موجب تثبیت فضایی اندامها میشوند.
اهمیت ریشههای اولیه لمس و دما
در طول هزاران سال، نشانههای ناشی از سرما و گرما نقشی اساسی در تکامل انسان داشتهاند. سرما موجب تمایل انسانهای اولیه به داشتن جثه بزرگتر میشد، زیرا بدن بزرگتر گرمای بیشتری ذخیره میکرد و سرعت از دست رفتن انرژی را کاهش میداد.
تماس پوستی گرم در ابتدای زندگی
تماس گرم پوست، نقشی حیاتی در دوران نوزادی داشته است. مراقبت پوستبهپوست موجب حفظ دمای بدن، بهبود بقا و جلوگیری از کاهش شدید حرارت در بدنهای کوچک میشد.
اما این تماس گرم فقط جان کودک را نجات نمیداد. حضور آرام و گرم مراقبان، احساس راحتی در پوست و آگاهی اولیه از بدن را شکل میداد.
علاوه بر این، تماس گرم پوست به شکلگیری پیوندهای عاطفی امن میان نوزاد و مراقب کمک میکرد و نقش مهمی در رشد احساسی و اجتماعی داشت.
در گذر نسلها، همین نیازهای بقا ذهن انسان را نیز شکل دادهاند. نشانههای اولیه از هوای سرد، پوست گرم و تماس امن نهتنها بر آسایش اثر داشتند بلکه بر شکلگیری خودآگاهی، سبک احساسی و ارتباطات اجتماعی نیز تأثیر گذاشتند.
به این ترتیب، فشارهای طبیعی محیط سرد و اهمیت تماس گرم انسانی اثرات عمیقی بر شناخت، هویت شخصی و الگوهای روانی انسان گذاشتهاند.
نشانههای حرارتی و تغییر در مالکیت بدن
نشانههای پوستی میتوانند در آزمایشهای کنترلشده توهم مالکیت بدن را تحت تأثیر قرار دهند. ورودیهای گرم میتوانند «رانش حس عمقی» را کاهش دهند، در حالی که ورودیهای سرد آن را تقویت میکنند. برخی توهمها موجب کاهش دمای دست میشوند، زمانی که فرد احساس میکند صاحب یک اندام مصنوعی است.
توهمهای دیگر تغییرات دوطرفه ایجاد میکنند که فقط به ناحیه تحریکشده محدود نیست. مطالعات بالینی الگوهای علتومعلولی واضحتری نشان دادهاند. افراد دچار آسیب نیمکره راست مغز که مشکل در مالکیت بدن دارند، دمای دستشان کاهش مییابد و حساسیت سرد و گرم در آنان مختل میشود.
نقشهبرداری ضایعات مغزی این نشانهها را به نواحی پشتی و قدامی اینسولا و اختلال در اتصالات تالاموپاریتال مرتبط میکند. چنین اختلالاتی در اختلالات خلقی، اختلالات خوردن و آسیبهای روانی نیز دیده میشود.
تأثیر گرما بر ذهن و شناخت
سرما یا گرمای شدید بر شناخت اثر میگذارد. قرار گرفتن در آب سرد میتواند حافظه را مختل کند. محیطهای بسیار گرم دقت در وظایف پیچیده را کاهش میدهند و عملکرد اجرایی را کند میکنند.
با افزایش دمای جهانی، ممکن است اختلالات ظریف در یکپارچگی بدنی بیشتر دیده شوند. دکتر لائورا کروچیانلی و پروفسور جراردو سالواتو ارتباطهای احتمالی میان گرما، خلقوخو و ثبات درونی را مطرح کردهاند.
تغییرات بزرگ اقلیمی میتواند تعادل درونی را به چالش بکشد و شیوه مدیریت استرس را تغییر دهد.
چرا آغوش گرم احساس آرامش ایجاد میکند
برای بسیاری از افراد این سؤال مطرح است که چرا آغوش گرم حس آرامشبخش دارد. به گفته دکتر کروچیانلی، «وقتی همدیگر را در آغوش میگیریم، ترکیب سیگنالهای لمسی و حرارتی حس مالکیت بدن را افزایش میدهد.»
ورودی حرارتی گرم مسیرهای بینحسی را تا نواحی اینسولا فعال میکند. سطح اکسیتوسین بالا میرود. نشانگرهای استرس کاهش مییابند. حس ثبات در خود افزایش مییابد.
او میگوید: «تماس گرم به ما یادآوری میکند که متعلقیم، ارزشمندیم و بخشی از یک جهان اجتماعی هستیم.»
پوست، تماس گرم و هویت انسانی
پژوهشهای اخیر دو چارچوب نظری را برای توضیح این اثرات معرفی کردهاند. یک مدل بر پیشبینی فعال و تنظیم وضعیت درونی تمرکز دارد. مدل دیگر نشان میدهد هنگام تجربه توهمات، منابع بدنی از بخشهایی که دیگر بهعنوان «مال من» احساس نمیشوند، کنار میروند.
هر دو مدل این نتیجه مشترک را نشان میدهند: نشانههای پوستی بخش مرکزی هویت بدنی هستند.
تماس گرم، مراقبت اولیه، الگوهای اقلیمی و یافتههای بالینی همه یک پیام مشترک دارند. نشانههای پوستی مسیرهای مرتبط با خودبودگی را هدایت میکنند. دما حضور، grounding و حیات احساسی را شکل میدهد.
این گفتوگوی کهن هر بار ادامه مییابد؛ وقتی دستهای گرم با هوای سرد روبهرو میشوند یا دو نفر در آغوش یکدیگر قرار میگیرند.
این مطالعه در نشریه Trends in Cognitive Sciences منتشر شده است.
source