روی کاغذ Hellblade 2، یک اکشن ماجراجویی با ساختاری استاندارد و قابل پیش‌بینی است. بازی از گشت و گذار در محیط، مبارزه با دشمن‌ها و حل کردن پازل‌های مختلف تشکیل شده. در این بین داستان به شکل‌های مختلفی روایت می‌شود و همین چرخه تا انتهای کار ادامه دارد. هرچند کلیت ساختاری جدیدترین بازی استودیو Ninja Theory به نظر ساده است اما زمانی که مشغول تجربه آن می‌شوید، متوجه خواهید شد همین ایده‌های ساده تا چه حد می‌توانند عمیق ظاهر شده و گیمر را درگیر خود کنند. همین موضوع نمایش یا حتی صحبت کردن درباره Senua’s Saga: Hellblade 2 را سخت‌تر از چیزی می‌کند که به نظر می‌رسد. در دست گرفتن کنترلر و وارد شدن به دنیایی که پیش رویتان قرار می‌گیرد، هیچ شباهتی به تماشای حتی چند ساعتی گیم‌پلی ندارد.

بررسی ویدیویی را در یوتوب تماشا کنید

هرچه نسخه اول مجموعه سعی داشت تمام توجه خود را معطوف روایت داستان کند، اینجا با محصولی بهتر، کامل‌تر و درجه یک طرف هستیم که نمی‌توان به راحتی ضعف خاصی در آن پیدا کرد. بازی Senua’s Saga: Hellblade 2 گیمر را وارد سیاه‌چاله‌ای از احساسات کرده و مخاطب را به نقطه‌ای خالی از خشم و نفرت می‌رساند. متوجه نمی‌شوید که چطور تجربه نه چندان طولانی بازی به پایان می‌رسد و نقطه‌ای رسیده‌اید که نمی‌دانید در ادامه چه چیزی انتظارتان را می‌کشد. اثری که آن را اینجا مورد بررسی قرار می‌دهیم، اتفاقی است که هر چند سال یکبار شاید در صنعت بازی تکرار شود. اتفاقی که به بهترین شکل ممکن رقم خورده و می‌تواند برای بار دیگر مهر تاییدی بزند به این ادعا که بازی‌های ویدیویی سال‌هاست که از دیگر مدیوم‌های تصویری پیشی گرفته و خبری از آهسته شدن این جریان نیست.

بزرگ‌ترین پیشرفت این نسخه نسبت به قسمت اول مجموعه در جریان کلی (Pacing) آن خلاصه می‌شود. جایی که نسخه اول نمی‌توانست تجربه‌ای ایده‌آل را ارائه کند اما Senua’s Saga: Hellblade 2 در بهبود آن عملکردی فوق‌العاده دارد. هرچند تجربه بازی آنقدری که شاید خیلی‌ها انتظار داشته باشند طولانی نیست اما در همین زمان محدود، لحظه‌ای نیست که گیمر را به حال خود رها کند و در اکثر اوقات حرفی برای گفتن دارد. در ابتدا به این موضوع اشاره کردیم که کلیت گیم‌پلی بازی شامل گشت و گذار در محیط، مبارزه و حل کردن پازل‌ها می‌شود اما چینش این بخش‌ها و در کنار یکدیگر قرار گرفتن آنها به قدری خوب و هنرمندانه انجام شده که لحظه‌ای احساس خستگی نکرده و به احتمال فراوان تصمیم می‌گیرید که در همان جریان ابتدایی، بازی را به پایان برسانید. با اینکه بازی در تمامی لحظات خود سعی در بازگو کردن موضوعاتی مهم و سنگین دارد اما پیسینگ درست بازی از خسته شدن گیمر به شکل معجزه‌آسایی جلوگیری کرده و می‌تواند جریانی لذت‌بخش و سرگرم‌کننده را پیش روی شما قرار دهد. موضوعی که معمولا در رابطه با چنین بازی‌های جدی‌ای صدق نمی‌کند و اکثرا درگیر مطرح کردن مفهومی پیچیده می‌شوند که برای تجربه طولانی یک بازی ویدیویی مناسب نیست و به شکل خاص برای ساختارهای متفاوتی همچون سینما یا تلویزیون طراحی شده که در بازه‌های کوتاه‌تری در مقابل مخاطب قرار می‌گیرند. ساخته Ninja Theory در جای درست شما را وارد جریانی آرام می‌کند که بتوانید فرصت گشت و گذار دقیق در محیط را پیدا کرده و حتی به سراغ موارد مخفی بروید. در ادامه و با موقعیت‌سنجی درست شما وارد فضایی مملو از آدرنالین شده و مبارزاتی نفس‌گیر را پشت سر می‌گذارید. نهایتا بازی داستان خود را در فضاهای باقی مانده قرار داده و عملا به شما اجازه خارج شدن از اتمسفر شکل گرفته را نمی‌دهد. دستاوردی که به همین راحتی‌ محقق نمی‌شود و نیاز به بررسی‌های متعدد و دقیق دارد. در Senua’s Sacrifice شاهد چارچوبی مشابه با وضعیت فعلی بودیم اما به هیچ‌وجه نمی‌توانستیم بلوغ Hellblade 2 را در آن ببینیم. می‌توان گفت که نسخه اول با توجه به مشخصاتی که داشت، بخش عمده‌ای از تمرکز خود را روی داستان قرار داده بود و در این مسیر گیم‌پلی و دیگر عناصر تعیین‌کننده را وارد حاشیه کرده بود. اتفاقی که در تمام طول تجربه نسخه دوم رخ نمی‌دهد و بازی ترکیبی شگفت‌انگیز از قطعه‌های کاملا متفاوت را نمایش می‌دهد که در مکان و زمان درست کنار هم قرار می‌گیرند.

البته باید به این نکته توجه داشت که تکرار همین چرخه درست به شکل متوالی می‌تواند باز هم خطر تکراری و یکنواخت شدن را به همراه داشته باشد. مسئله‌ای که توسعه‌دهندگان بازی با رویکردی منطقی و درست به سراغ آن رفته‌اند. فرایند تشریح شده در کلیت گیم‌پلی بازی هرچند معمولا دچار تغییری اساسی نمی‌شود اما به مرور که در بازی پیشروی می‌کند، با جزئیات بیشتر و در ابعادی عظیم‌تر نمایان می‌شود. حتی بخشی ساده همچون حرکت در محیط و بررسی نقاط مختلف در طول بازی به مرور با پیچیدگی‌های جزئی‌ همراه شده و مخاطب را تشویق می‌کند که زمان بیشتری را به بررسی نکات پنهان داخل بازی اختصاص دهد. جایی که با اضافه شدن داستان‌های جانبی، ارزش گشت و گذار در محیط‌های چشم نواز بازی افزایش پیدا کرده و می‌توانید بیشتر خود را در دنیا Hellblade 2 غرق کنید. دیگر بخشی که به همین شکل تا انتهای کار گیمر را درگیر می‌کند، مبارزات است. از لحاظ طراحی مکانیک‌های اصلی مبارزات این نسخه شامل دو نوع ضربه، جاخالی دادن و دفاع کردن می‌شود. بازی تا همین جا توضیحات خود درباره مبارزات را خلاصه کرده و باقی کار را برعهده مخاطب قرار می‌دهد. جایی که شما می‌توانید تصمیم بگیرید که از همین چند حرکت ساده به چه شکلی استفاده کرده و آنها را با یکدیگر ترکیب کنید. به جای قرار دادن آموزش‌های طولانی و بی‌اهمیت، بازی و رویکرد گیمر نسبت به آن می‌تواند میزان لذت تجربه مبارزات را افزایش دهد. قرار گرفتن تنوع خوبی از دشمن‌ها در مقابلتان، گیمر را وارد مسیری می‌کند که طی آن می‌توان از قابلیت‌های موجود به شکل بهینه‌‌تر و بهتر استفاده کنید تا به نتیجه‌ای برسید که می‌تواند حداقل از دید زیبایی با بهترین‌های ژانر اکشن رقابت کند. اشتباه نکنید، اینجا با یکی از آن بازی‌های اکشنی که در خود ده‌ها چند ضربه و اسلحه مختلف را جای داده‌اند، سر و کار نداریم. با اینکه یادگیری مبارزات Hellblade 2 در ابتدا ساده است اما با تصمیم بر اینکه رویکرد خودتان را به چه اندازه وسیع‌تر ‌کنید، بازی شما را همراهی کرده و از ارائه نکات جدید خودداری نمی‌کند. دومین قسمت از مجموعه Hellblade در همین نقطه متوقف نمی‌شود و تمام تلاش خود را به کار گرفته تا حس و حال مبارزات را به بهترین شکل ممکن به مخاطب منتقل کند. بخش عمده‌ای از این فرایند به واسطه طراحی حجم زیادی انیمیشن انجام شده که جوابگوی هر نوع موقعیتی بوده و به روان‌ بودن نمایش کلی مبارزات کمک به‌سزایی کرده. هر کدام از ضرباتی که به دشمن‌های متنوع بازی وارد می‌کنید، به شکل مشخصی روی بدن آنها نشسته و در ادامه تاثیر فیزیکی واضحی را به نمایش در می‌آورد. چیزی که باعث می‌شود مبارزات بازی نفس‌گیرتر از همیشه دنبال شده و هر کدام از آنها برای خود یک چالش واقعی در گیم‌پلی باشند. چالش‌هایی که به درستی در راستای رسیدن به یک پیسینگ ایده‌آل قرار گرفته، روند را از تکرار خارج کرده و گیمر را در ترن هوایی‌ای قرار می‌دهد که مدام بالا و پایین رفته و او را روی نوک انگشتان پا نگه می‌دارد. با اینکه فلسفه طراحی مبارزات Senua’s Saga: Hellblade 2 با آثار اکشن تفاوت دارد اما درست همچون بهترین‌های این ژانر، بازی شما در نقطه‌ای قرار نمی‌دهد که مجبور به تکرار یک سناریو خاص شوید. هرچند هر کدام از دشمن‌ها به شکل متفاوتی در مقابل شما حمله و دفاع می‌کنند اما بازی تمامی امکانات تدافعی یا تهاجمی را به نحوی در اختیارتان قرار می‌دهد که بسته به دلخواه خود از آنها برای شکست دادن دشمن‌ها استفاده کنید. نبود محدودیت باعث شده تا هیچ مبارزه‌ای با دیگری شباهت نداشته و هر کدام به شکلی کاملا متفاوت دنبال شوند. موضوعی که شاید بزرگ‌ترین دستاورد Ninja Theory در طراحی مبارزات Hellblade 2 باشد. اینبار حتی شاهد ساختاری برای ورود هر کدام از دشمن‌ها به جریان مبارزه هستیم که به روان‌ترین شکل ممکن انجام شده و باعث می‌شود مخاطب خود را در سکانسی سینمایی و نفس‌گیر ببیند که از قبل تعیین شده نیست و هر بار دچار تغییراتی جزئی می‌شود.

با وجود تمام پیشرفت‌های صورت گرفته در بخش‌های مختلف گیم‌پلی، پازل‌ها جزئی از بازی هستند که مشخصا در سطح و اندازه دیگر عناصر موجود قرار نمی‌گیرند. با اینکه پازل‌ها نسبت به نسخه پیشین بهبود پیدا کرده و شاهد برخی موارد جدید در میان آنها هستیم اما همچنان از یک ترفند برای بهبود پیسینگ کلی بازی فراتر نرفته‌اند. مشخصا نمی‌شود طراحی کلی پازل‌های بازی را به عنوان نقطه ضعف این اثر در نظر گرفت اما زمانی که در کنار دیگر پایه‌های اصلی گیم‌پلی قرار می‌گیرند، در سطح پایین‌تری قرار گرفته و توانایی ارائه کیفیتی مشابه با ماجراجویی و مبارزات را پیش روی مخاطب قرار نمی‌دهند. با این تفاسیر حتی پازل‌های بازی هم بعضا میزبان اتفاقات جالب توجهی هستند که با جلوه‌های بصری فوق‌العاده همراه شده و می‌توانند لحظات به یادماندنی را شکل دهند. لحظاتی که به راز‌آلودگی دنیای بازی کمک واضحی کرده و جنبه‌های ریشه‌ای داستان را اینبار به شکلی متفاوت مطرح می‌کنند. داستانی که تفاوت‌های بسیاری با نسخه اول داشته و سعی نکرده همان مسیر را ادامه دهد، بلکه آن را به شکلی شاید حتی بهتر تعریف کرده و گیمر را در ماجراجویی‌ای کاملا متفاوت، تاثیرگذار و عمیق قرار می‌دهد. اگر داستان نسخه اول قصد معرفی سنوآ به عنوان شخصیتی متفاوت با آنچه تاکنون در بازی‌های ویدیویی دیده بودیم را داشت، اینبار قرار است تا با فردی روبرو شویم که نمی‌خواهد به عنوان قهرمان معرفی شود اما چاره‌ای جز به دوش کشیدن این نقش ندارد. در قسمت اول، با سنوآیی ضعیف، شکسته و خرد شده سر کار داشتیم که باید در ابتدا اهریمن‌های درونی خود را شکست می‌داد. اینجا اما با آنتاگونیستی مواجه می‌شویم که باید مسیری تازه را شروع کرده و حالا از چیزی که پیش‌تر به عنوان ضعفش شناخته می‌شد، برای مقابله با تهدیدها استفاده کند. داستان Senua’s Saga، روایتی است از انسان‌هایی که در نزدیکی ما، تنها ایستاده و وظیفه‌ پیدا می‌کنند که بار تمامی اطرافیان خود را به دوش بکشند. آنها با تصمیم خود چنین وظیفه سنگینی را برعهده نمی‌گیرند اما خودشان هم می‌دانند که حق انتخابی ندارند. شاید توانایی دست کشیدن و رها کردن همه چیز را داشته باشند اما ذات قدرتمند آنها، بی‌تفاوت بودن را از معادله خارج می‌کنند. داستان Hellblade 2، سنوآ را در کنار شخصیت‌های دیگری قرار می‌دهد تا توانایی‌هایش را مورد سنجش قرار دهد. او را بارها مورد آزمایش قرار می‌دهد و شرایطی را فراهم می‌کند که شخصیت اصلی به این باور برسد که برای کمک کردن به همراهانش، توانایی‌ای بی‌انتها دارد. قدرتی که سنوآی نسخه اول حتی نمی‌تواند نزدیک به آن شود. اینجا ما با شخصیتی سر و کار داریم که ضعف‌هایش را شناخته، با آنها کنار آمده و حالا باید توانایی خود را به دیگران ثابت کند. او می‌داند که تا آخرین نفسش باید نقش کوهی مستحکم را برای دیگران ایفا کرده و کمترین انتظاری را برای خودش داشته باشد. هرچند در Senua’s Saga شاهد حضور شخصیت اصلی در سرزمینی جدید با چالش‌های خاص خودش هستیم اما باز هم تمرکز اصلی روایت روی سنوآ و مسیری قرار گرفته که او در رشد شخصیتی‌اش پشت سر می‌گذارد. دیگر پیشرفت بازی در زمینه داستان به شخصیت‌های جانبی و ارتباط آنها با سنوا ارتباط پیدا می‌کند. جنبه‌ای از روایت بازی که در نسخه پیشین هیچ جایی نداشت و اینجا به شکلی خیره‌کننده، می‌تواند دریایی متلاطم از احساسات را پدید آورد. شخصیت‌هایی با جنبه‌های هویتی مختلف و جریان پیشرفت خاص که حتی توانایی قرار گیری در نقش قهرمان بازی را در اختیار دارند.

این داستان و روایت بی‌نظیر آن تنها با کلمات شکل نگرفته و در مسیر نمایش خود با جلوه‌های بصری فوق‌العاده و صداگذاری بی‌مثالی همراه شده که نمی‌توان نمونه‌اش را در بازی دیگری پیدا کرد. شاید راحت‌ترین ادعا درباره گرافیک و صداگذاری Senua’s Saga Hellbalde 2، بهترین بودنش در میان تمامی بازی‌هایی باشد که تا به امروز فرصت تجربه آنها را به دست آورده‌اید. این بدون شک آسان‌ترین اظهار نظر درباره ساخته Ninja Theory است. شما برای درک این موضوع تنها نیاز دارید تا چند ساعتی به تجربه بازی پرداخته و با صحنه‌ها و لحظاتی روبرو شوید که مشابهی در صنعت بازی ندارند. اگر هنوز هم به دنبال پیدا کردن پیشرفت واقعی نسل فعلی کنسول‌های خانگی بودید، باید بگوییم که می‌توانید با خیال راحت جستجوی خود را پایان دهید. هر آن چیزی که از یک شاهکار هنری انتظار داشتید به راحت‌ترین شکل ممکن با تجربه Hellblade 2 در اختیارتان قرار می‌گیرد. فرقی نمی‌کند بازی را روی چه پلتفرمی تجربه می‌کنید، گرافیک فنی بازی با قرار گیری در کنار دید هنری توسعه‌دهندگان بازی معجونی بی‌رقیب را شکل داده که در هر لحظه از آن میخکوب شده و تصمیم می‌گیرید که به تماشای زیبایی‌هایش بنشینید. درست همانند جریان گیم‌پلی که بالا و پایین‌های بسیاری را برای گیمر آماده کرده، جلوه‌های بصری Senua’s Saga هم همین رویه را در پیش گرفته و شما را از میان شعله‌های سوزان و بدن‌های بی‌جان به دشت‌ها و کوهستان‌هایی جادوی می‌برد. هرچند گرافیک بازی در همان نگاه اول، هر گیمری را شیفته خود می‌کند اما نباید صداگذاری و موسیقی بازی را فراموش کرد که بی‌راه نیست اگر بگوییم نقشی به همان اندازه کلیدی و مهم دارند. بسته کلی که Hellblade 2 در زمینه صدا به گیمر ارائه می‌کند، از هر زاویه‌ای کامل، با جزئیات فروان و تکان دهنده است. تجربه‌ای که Ninja Theory با صدا برای شما فراهم کرده، نه تنها از دید کیفی رقیبی ندارد بلکه نوآورانه و متفاوت از هر آن چیزی است که تاکنون عرضه شده. جدای از تمام لحظات مهمی که صداگذاری و موسیقی در آنها عملکردی درخشان دارد، بازی از ترفندی ساده اما کارساز برای پوشش بخش‌های خلوت خود استفاده کرده. جایی که با ایستادن شخصیت اصلی در محیط هیچ اتفاق خاصی رخ نمی‌دهد اما صداهای مختلفی در محیط حضور دارند تا حس زنده بودن از تمامی اجزای دنیای بازی به گیمر منتقل شود. نکته‌ای ساده که اینجا در بهترین حالت خود مورد استفاده قرار گرفته و نتیجه‌ای فوق‌العاده را به همراه داشته. همین جاه‌طلبی و ایده‌آل‌گرایی درباره موسیقی‌های بازی هم صدق می‌کند و حس و حال داستانی یا حتی گیم‌پلی را به بهترین شکل ممکن منتقل کرده و به ارزش‌های آن می‌افزایند.

با اینکه نسخه اول مجموعه در زمان خود یکی از بازی‌های متفاوتی بود که در ژانر اکشن ماجراجویی عرضه شده بود اما هر آن چیزی که به عنوان دستاورد کسب کرده بود در مقابل Hellblade 2 هیچ حرفی برای گفتن ندارد. جدیدترین ساخته Ninja Theory، بهترین بازی‌ای است که این استودیو در تاریخ خود توسعه داده و از تمامی جهات نسبت به گذشته پیشرفتی خیره‌کننده را تجربه کرده. بازی‌ای که بهترین گرافیک و صداگذاری صنعت بازی تا به امروز را پیش روی شما قرار می‌دهد. در تمامی لحظات گیم‌پلی می‌تواند تجربه‌ای سرگرم‌کننده و عمیق را ارائه کند که سخت است چیزی مشابه با آن را در گوشه و کنار صنعت بازی پیدا کنید. اثری که به راحتی می‌توان لقب بهترین بازی انحصاری Xbox در یک دهه اخیر را لایق آن دانست.

امتیاز بازی‌سنتر – 10

10

امتیاز بازی‌سنتر

نقاط قوت: صداگذاری و موسیقی بی‌رقیب در بازی‌های ویدیویی بهترین جلوه‌های گرافیکی نسل نهم کنسول‌های خانگی مبارزات نفس‌گیر و جذاب جریان یکپارچه و متنوع گیم‌پلی روایتی فوق‌العاده و تازه از شخصیت سنوآ جزئیات متعدد در تمامی نقاط بازی پرداخت سینمایی درجه یک نقاط ضعف: پازل‌ها در سطح دیگر قسمت‌های گیم‌پلی قرار نمی‌گیرد این بازی بر اساس نسخه ارسالی سازنده بر روی پلتفرم PC بررسی شده است

User Rating: 3.52 ( 25 votes)

source
کلاس یوس

توسط wikiche.com