بعد از چند سال، بالاخره نسخه جدیدی از مجموعه اصلی فاینال فانتزی برای کامپیوترهای شخصی منتشر شده که احتمالا بهترین نسخه متفاوت سری هم هست. این عنوان که هم از فاینال فانتزی 15 فاصله گرفته و هم با ریمیکهای اخیر چندان شباهتی ندارد، به دنبال هویت منحصر بهفرد خود، ریسکهایی را قبول میکند که شاید میتوانستند دلیل سقوط سهمگینش باشند، که خوشبختانه تبدیل به صعودی شکوهمندانه شدهاند.
شاید گزاف نباشد اگر بگوییم بازی Final Fantasy XVI با تمرکز روی چند عنصر مشخص، سعی داشته که تبدیل به اثری موفق شود و در این میان قبول کرده که باید از خیر چند مورد دیگر بگذرد، تا تبدیل به محصولی شود که سازندگان در ذهن داشتند. بدون شک یکی از عناصری که تیم توسعه دهنده تمرکز زیادی روی بینقص در آوردن آن داشته، گیمپلی و مخصوصا مبارزات بازی است، سیستمی که به نظر من بهترین و جذابترین چیزی است که میتوان در بازی Final Fantasy XVI یافت.
مبارزات ساخته Square Enix ترکیبی است از جادوهای خود فاینال فانتزی، با مکانیکهای دویل می کرای 5. بازی در مبارزات میدرخشد و کاری میکند که آرزو کنید ای کاش دشمنان بیشتری رو به روی خود داشتید و میتوانستید حساب افراد بیشتری را برسید. با پیشرفت در بازی، کاراکتر کلایو (Clive) ماهرتر هم میشود و لذت مبارزات را دو چندان میکند. ترکیب جنگ با شمشیر با جادو، کاری میکند که به کمبوهای مختلف هم دست پیدا کنید و تقریبا راهی نباشد که در ذهن برای نابود کردن دشمن داشته باشید و بازی به شما اجازه پیاده یا حداقل امتحان کردنش را ندهد.
اما از آنجایی که قبلا در خصوص کلیت بازی Final Fantasy XVI گفته شده و به ابعاد کامل آن پرداختهایم، دوست دارم کمی از عملکرد بازی Final Fantasy XVI در نسخه رایانههای شخصی حرف بزنم. همانطور که گفته شد مبارزات بازی فوق العاده است، و در یک کلام (مثل کاتسینها و کارگردانی فیلمهای طولانی داخل بازی)، لایق وصف «پر زرق و برق» است. این زرق و برق فراوان در مواقع مختلفی گریبان شمای پی سی گیمر را خواهد گرفت. خوشبختانه کاتسینها تماما روی 30 فریم قفل شدهاند و نمیگذارند که خیلی شاهد افت فریم باشید، اما مواقعی که فیلمها در انجین خود بازی اجرا میشوند یا وقتی که وارد رویدادهای زمانی سریع (QTE) میشوید، افت شدید فریم ریت بزرگترین دشمن شما خواهد بود، نه تایتانی که جلوی چشم کلایو در حال عربده کشیدن است.
جدا از مبارزات، وقتی در مناطق نسبتا شلوغ و باجزئیات که قدم میزنید، بازی سریعا شروع به افت فریم میکند و کاری میکند که حتما کیفیت و شفافیت تصویر را پایینتر بیاورید تا بتوانید از بازی لذت ببرید. گفتنی است که نقشه بازی متفاوتتر از Final Fantasy XV است و در اصل با هر Final Fantasy که تا الان دیدهایم هم تفاوتهایی دارد. اگر در نسخه پانزدهم یک نقشه عظیم داشتیم که پر شده بود از فعالیتهای جانبی و ماموریتهای فرعی، حال Final Fantasy XVI تبدیل به بازیای با چند نقشه تکه تکه شده که هر کدام رویکرد خطی خود را به شما ارائه میدهد. اگر از طرفداران نسخه پانزدهم باشید، احتمالا از این موضوع ناراحت خواهید شد، چرا که حال با یکی از خطیترین بازیهای مجموعه رو به رو هستیم که شاید با کلی ارفاق بتواند اسم نقش آفرینی را به روی دوش یدک بکشد، اما این لزوما موضوع بدی نیست و وقتی بازی Final Fantasy XVI را به عنوان یک تجربه مستقل از باقی نسخههای این فرنچایز نگاه میکنیم، بازی در ابعاد زیادی میدرخشد که در مورد یکی از آنها به تفصیل شرح دادیم.
بازی Final Fantasy XVI را شاید بتوان در چند دستهبندی مختلف نگاه کرد: بخشهایی که از یک Final Fantasy انتظار داریم و نسخه 16 توانسته بهتر از آنها عمل کند، بخشهایی که از یک Final Fantasy انتظار داریم و این بازی توانسته دقیقا همانها را برآورده سازد، و بخشهایی که از یک Final Fantasy انتظار داریم و بازی Final Fantasy XVI نتوانسته آنقدر هم خوب ظاهر شود. برای مثال مبارزات بازی از آن بخشهایی است که اصلا فکرش را هم نمیکنید و حتما با بهترین سیستم مبارزات مجموعه Final Fantasy تا کنون رو به رو خواهید شد. از طرف دیگر مواردی مثل موسیقی و طراحی هنری بازی دقیقا همان چیزهایی هستند که تمام طرفداران از یک نسخه اصلی Final Fantasy انتظار دارند. اما چه چیزی باعث میشود که با خود بگوییم کاش بازی میتوانست در آن زمینه بهتر ظاهر شود؟ بدون شک جهانپردازی و نحوه روایت قصه.
بازی با داستانی قدرتمند شروع میشود و شما را در بحبوحه نبردی عظیم قرار میدهد که با اینکه هیچ اطلاعاتی از آن ندارید، اما صرف نگاه کردن و دخیل شدن در آن خود به مانند موهبتی بزرگ دیده میشود. همین که بازی در حال اوج گرفتن است، کاتسینهای بیپایانش شروع میشوند و شما را مجبور میکنند که برای ساعتها دیالوگهای بیفایده و زیاد گوش دهید. بازی دقیقا زمانی که میتواند مخاطب را جای خود میخکوب کند و قصههای لازم برای درک بهتر سرزمین را به او ارائه دهد، تصمیم میگیرد که بیوقفه کاراکترهای جدید معرفی کند و شما را سرشار از اطلاعاتی کند که در لحظه، نه نیازی به دانستنش دارید و نه علاقهای. البته در این میان یک سری کاراکترهای جذاب هم حضور دارند که کلایو قطعا یکی از آنهاست. کاراکتری که از ابتدا تا انتهای بازی پویایی خود را نشان میدهد و قوس شخصیتی جذابی را هم طی میکند. یک دوکزادهی اشرافی که اسیر امپراتوری شده و مجبور به جنگیدن در واحد تجسس و قتل عام اربابان ناخواستهاش میگردد. باقی شخصیتهای بازی اما متاسفانه این جذابیت را ندارند و جز تک و توکی، شاهد شخصیت پردازی عمیقی در کاراکترها نیستیم، و متاسفانه به نظر میرسد که این یکی از ریسکها و قربانیهایی بوده که سازنده اتخاذ آن را به جان خریده تا بتواند به دیگر ابعاد بازی بیشتر برسد.
مدلسازی این شخصیتها اما زیباست و دقیقا همان چیزی است که از یک فاینال فانتزی انتظار داریم. طراحی انیمیشنها و جلوههای بصری هم بسیار خوب از آب در آمده و هر کات سین به تنهایی ثابت میکند که ارزش تولید بازی بسیار بالا بوده و سینمایی شدن بازی از موارد اجتناب ناپذیری بوده که در Final Fantasy XVI شاهدش هستیم. این جلوههای بصری خارق العاده را به تم بزرگسالانه بازی هم اضافه کنید تا به تاریکترین و بزرگسالانهترین Final Fantasy ممکن دست یابید. بازی از همان ابتدای کار شمشیر را از رو میبندد و به مخاطب گوشزد میکند که دیگر قرار نیست داستانهای دلگرمکننده که قهرمان همیشه به نحوی در آنها پیروز است را ببینیم، بلکه باید منتظر تن بزرگسالانهای باشیم که بیشتر به سمت تراژدی سوق میگیرد و کاری میکند که مدام شخصیت خودتان، تصمیمها، اتفاقات و رویدادها را زیر سوال ببرید و با چالشهای اخلاقی رو به رو شوید.
داستان بازی به همین دلیل از پیچیدگیهای خوب و جالبی برخوردار است و میتواند به راحتی کاری کند که ساعتها بدون فهمیدن گذر زمان، دنبالش کنید و تا قبل از تمام شدنش، دست از تجربه برندارید. تنها مسئلهای که شاید به مذاق برخی خوش نیاید و آنها را آزار دهد، همین کاتسینهای طولانی است که در راستای سینمایی شدن بازی بیشتر شدهاند، و کاری میکنند که هر از گاهی دلتان برای «گیمپلی» تنگ شود! البته این یک مسئله شخصی است و میتواند برای هر شخصی متفاوت باشد، پس اگر منتظر یک JRPG همانند فاینال فانتزیهای کلاسیک هستید، بهتر از توقعات خود را از بازی کاهش دهید یا کمی در آنها تجدید نظر کنید. اما اگر از کسانی هستند که از نبردهای حماسی لذت میبرند، عاشق تجربههای سینمایی هستند و بیشتر از گیمپلی، به داستان و سناریو اهمیت میدهند، Final Fantasy XVI همان چیزی است که باید سراغ تجربهش بروید.
نکته ناراحتکنندهای که در طول تجربه 40 ساعته خودم از Final Fantasy XVI داشتم، درگیری با مشکلات فنی عجیب و غریب بود. با اینکه کامپیوتر من از سیستم پیشنهادی بازی هم قدرتمندتر بود، اما فریم دراپهای مختلف، فریز شدن صفحه، و کرش کردنهای متعدد گاهی اوقات باعث میشدند به کل قید تجربه بازی را بزنم و بیخیال تمام کردن داستانش بشوم.، اما همانطور که گفتم، داستان بازی آنقدر جذاب است که کاری میکند با وجود چنین مشکلاتی هم بخواهید به بازی ادامه دهید. اما قطعا نمیتوان منکر ایرادات فنی بازی شد و شخصا پیشنهاد میکنم که فعلا کمی دست نگه دارید و منتظر باشید که ایرادات فنی مثل کرش کردن از بازی به کل رفع گردد، تا سپس با خیال راحت سراغش بروید.
نکته دیگری که میتواند برای طرفداران قدیمی سری ناراحت کننده باشد، این است که بازی به کل در حال دور شدن از فاز نقش آفرینی و مخصوصا نقش آفرینی شرقی است. در Final Fantasy XIV ما علامتهای این تغییر را دیدیم و در Final Fantasy XVI آن علامتها تبدیل به واقعیتهایی شدهاند که خبر از تغییرات گسترده در مجموعه میدهند. شما دیگر در دل یک نقش آفرینی نیستید، بلکه تجربه اکشن و سینماییای خواهید داشت که بیش از پیش از همقطاران غربی خودش عاریه گرفته و رو به سمت اکشن شدن میبرد. بازیهای بعدی مجموعه هم قطعا این روند را ادامه خواهند داد و معلوم نیست که آیا Final Fantasy (حداقل در مجموعه اصلی خود) دباره به آثار کلاسیک خد بازگردد یا نه. با این وجود هیچ چیزی از ارزش تجربه خود بازی کاسته نمیشود، واگر بتوانید با نگاهی که قاضیگرانه نیست به بازی چشم بدوزید، قطعا از حماسهای که برایتان آماده شده لذت خواهید برد.
امتیاز بازیسنتر – 8.5
8.5
امتیاز بازیسنتر
نقاط قوت: مبارزات نفسگیر و بسیار جذاب داستان درگیرکننده و شخصیت اصلی دوست داشتنی موسیقی متن فوق العاده کاتسینها و کارگردانی درجه یک ریسکپذیری بزرگ بازی برای تغییر سویه مجموعه نقاط ضعف: مشکلات فنی زیاد و عجیب دیالوگها گاهی خستهکننده و طولانی میشوند شخصیتهای غیراصلی چندان جذاب نیستند این بازی بر اساس نسخه ارسالی سازنده بر روی پلتفرم PC بررسی شده است
source