انشای دانش آموزی درباره دوست دارم به مدرسه برگردم

انشا در مورد دوست دارم به مدرسه برگردم

انشا با موضوع دوست دارم به مدرسه برگردم به صورت ادبی و توصیفی برای دانش آموزان آماده شده تا با نحوه نگارش و مهارت نوشتاری آشنا شوند. با دانشچی همراه باشید.

موضوع انشا دوست دارم به مدرسه برگردم

دوست دارم به مدرسه برگردم؛ جایی که همه چیز برایم آشنا و خاطره‌انگیز است. هر روز صبح وقتی بیدار می‌شدم، شور و هیجانی در دلم احساس می‌کردم که به مدرسه بروم. لباسم را می‌پوشیدم، کیفم را برمی‌داشتم و به سوی مدرسه می‌رفتم. مدرسه برای من مثل خانه دوم بود؛ جایی که دوستانم منتظرم بودند و معلم‌هایی که با حوصله و مهربانی، به ما درس زندگی می‌دادند.

در مدرسه، کلاس‌های درس همیشه پر از انرژی بود. هر بار که به کلاس می‌رفتم، حس کنجکاوی در وجودم بیشتر می‌شد. دوست داشتم درباره‌ی موضوعات جدید یاد بگیرم و سوال‌های متفاوتی بپرسم. معلم‌ها همیشه به سوال‌های ما پاسخ می‌دادند و این باعث می‌شد حس کنم که ما همه با هم در یک سفر بزرگ به دنیای علم و دانش هستیم. گاهی اوقات، وقتی که یک درس جدید را یاد می‌گرفتیم و معلم از ما می‌خواست تمرین کنیم، دوست داشتم که هر چه زودتر به خانه برگردم و تکالیفم را انجام دهم تا متوجه شوم که چقدر توانسته‌ام آن درس را بفهمم.

زنگ تفریح یکی از بهترین لحظات مدرسه بود. با دوستانم در حیاط بازی می‌کردیم، می‌دویدیم و می‌خندیدیم. این لحظات همیشه پر از شادی و خنده بود و باعث می‌شد تا خستگی کلاس‌ها را فراموش کنیم. بوی شیرینی‌هایی که در بوفه مدرسه فروخته می‌شد، همیشه در هوا پیچیده بود و ما با هیجان به سمت بوفه می‌رفتیم تا چیزی بخریم. وقتی با دوستانم دور هم جمع می‌شدیم و خوراکی‌هایمان را می‌خوردیم، حس می‌کردم که هیچ جای دیگری نمی‌تواند این‌قدر خوشحالمان کند.

یکی دیگر از دلایل دوست داشتن مدرسه، جشن‌ها و برنامه‌های ویژه‌ای بود که هر از گاهی برگزار می‌شد. برای مثال روز معلم یا جشن‌های ورزشی، همیشه برای من و دوستانم هیجان‌انگیز بود. همه با لباس‌های ورزشی به مدرسه می‌آمدیم و در مسابقات شرکت می‌کردیم. حتی اگر برنده نمی‌شدیم، باز هم از این لحظات لذت می‌بردیم، چون کنار دوستانمان بودیم و تجربه‌های جدیدی کسب می‌کردیم.

معلم‌هایمان همیشه از ما حمایت می‌کردند و ما را به سمت اهدافمان هدایت می‌نمودند. وقتی که در یک درس به مشکل برمی‌خوردم، معلمم با صبوری به من کمک می‌کرد تا مشکل را حل کنم. همین حمایت و توجه باعث می‌شد تا من انگیزه بیشتری برای درس خواندن پیدا کنم و تلاش کنم که در آینده موفق شوم.

اما این روزها، به دلایلی نمی‌توانم به مدرسه بروم و این موضوع برایم سخت است. دلم برای صدای زنگ مدرسه، کلاس‌های پر از شور و نشاط، زنگ تفریح‌های پر از خنده و حتی لحظاتی که در کلاس، با دقت به حرف‌های معلم گوش می‌دادم، تنگ شده است. مدرسه برای من تنها جایی برای یادگیری نبود؛ بلکه جایی بود که در آن رشد کردم، دوستانم را پیدا کردم و لحظات خوشی را سپری کردم.

امیدوارم هرچه زودتر بتوانم به مدرسه برگردم و دوباره آن روزهای شاد و پرانرژی را تجربه کنم. مدرسه برایم یادآور خاطرات خوب و لحظات خوشایند است و من دوست دارم دوباره آن لحظات را تجربه کنم.

انشا در مورد دلتنگی مدرسه

انشا اختصاصی _ نویسنده: حدیثه قاسمی

source

توسط wikiche.com