انشای دانش آموزی درباره اگر من حیاط مدرسه بودم

انشا در مورد اگر من حیاط مدرسه بودم

انشا با موضوع اگر من حیاط مدرسه بودم به صورت ادبی و توصیفی برای دانش آموزان آماده شده تا با نحوه نگارش و مهارت نوشتاری آشنا شوند. با دانشچی همراه باشید.

موضوع انشا اگر من حیاط مدرسه بودم

اگر من حیاط مدرسه بودم، درختانی داشتم که سایه‌ام را برای استراحت کودکان می‌افکند. برگ‌هایم در باد می‌رقصیدند و در فصل بهار گل‌های رنگارنگم عطر خوشی را در فضا پخش می‌کردند. بچه‌ها در حیاط من بازی می‌کردند، توپ‌ها به هوا می‌رفتند و خنده‌ها و شادی‌ها در فضای من پر می‌شد. از هر طرف صدای دویدن و مسابقه‌های دوستانه به گوش می‌رسید و من با لبخند نظاره‌گر آنها بودم. این بازی‌ها نه تنها برای آنها تفریح بود، بلکه به آنها یاد می‌داد که چگونه با هم همکاری کنند، از اشتباهاتشان درس بگیرند و در برابر چالش‌ها ایستادگی کنند.

اگر من حیاط مدرسه بودم، روزهای بارانی برایم بی‌پایان‌ترین و زیباترین روزها می‌شد. بچه‌ها زیر چترهای رنگی، با دستانی پر از آب و گل، از من عبور می‌کردند. صداهای پرشورشان در فضای من گم می‌شد و هر قطره باران به یادگار خاطره‌ای از روزهای شاد و پرهیجان می‌ماند. من شاهد رشد بچه‌ها بودم؛ در حالی که از فضای پرجنب و جوش من به سمت کلاس‌ها می‌رفتند، آماده یادگیری و اکتشاف دنیای جدید می‌شدند.

اگر من حیاط مدرسه بودم، در هر گوشه‌ام فرصتی برای آموزش و رشد وجود داشت. گوشه‌ای برای خواندن و نوشتن، گوشه‌ای برای تجربه‌های علمی و هنری، و جایی برای کشف دنیای درونی خود. شاید برخی از بچه‌ها در حالی که در حیاط من قدم می‌زدند، به فکر مسائل پیچیده می‌افتادند یا به حل معادلات ریاضی فکر می‌کردند. شاید دیگری در حین بازی، فلسفه دوستی و همکاری را درک می‌کرد و به یاد می‌آورد که زندگی تنها به یادگیری در کلاس درس محدود نیست. من به عنوان حیاط مدرسه، فضایی برای رشد و خلاقیت بودم.

اما در کنار تمام این شور و شوق‌ها، من شاهد سکوت‌ها و لحظات تفکر بچه‌ها نیز بودم. شاید بعضی از آنها به دلایل مختلف احساس تنهایی می‌کردند یا درگیر افکارشان بودند. من در چنین لحظاتی، بهترین دوست آنها می‌شدم و به آنها فرصت می‌دادم تا در فضای آرام و بی‌صدا در کنار درختان و گل‌های من به خودشان فکر کنند و دوباره به زندگی ادامه دهند. من نه تنها فضایی برای بازی، بلکه پناهگاهی برای تنهایی‌های کوچک و بزرگ بودم.

انشا با موضوع اگر من…!

انشا اختصاصی _ نویسنده: حدیثه قاسمی

source

توسط wikiche.com