نقش رسانه‌های اجتماعی در این احیای مجدد نیز قابل‌ توجه بود. هشتگ‌هایی مثل SovietBusStops# در اینستاگرام هزاران پست دارند. عکاسان جوان از سراسر جهان دوست دارند ایستگاه‌های جدید و ناشناخته را بیابند. توجه دیجیتال، فشاری برای حفاظت بهتر از این سازه‌ها ایجاد کرده است.

کریستوفر هرویگ در مصاحبه‌هایش اشاره می‌کند که یافتن اطلاعات درباره‌ی معماران اصلی این سازه‌ها تقریباً غیرممکن بود؛ اما طبق تحقیقات محدودی که در این زمینه صورت گرفت، روش‌های مختلفی برای دور زدن محدودیت‌های بوروکراتیک وجود داشت:

استفاده از مصالح اضافی: یکی از رایج‌ترین روش‌ها، استفاده از مصالح ساختمانی باقی‌مانده از پروژه‌های بزرگ‌تر بود. وقتی یک پروژه‌ی مسکونی یا صنعتی تمام می‌شد، مصالح اضافی را می‌شد برای «تزئین» ایستگاه‌های اتوبوس استفاده کرد. این کار از نظر رسمی «جلوگیری از هدررفت منابع» محسوب می‌شد.

طرح‌های تدریجی: در برخی مناطق، ایستگاه‌ها ابتدا به شکل بسیار ساده ساخته می‌شدند. سپس طی سال‌ها، با انجام «تعمیرات» و «نوسازی‌ها»، عناصر تزئینی و خلاقانه به آن‌ها اضافه می‌شد. این روش باعث می‌شد که تغییرات کمتر مورد توجه مقامات قرار گیرند.

بهانه‌ی هویت بومی: یکی از مؤثرترین راه‌ها، توجیه طرح‌های خلاقانه با استناد به فرهنگ و هنر محلی بود. ازآنجاکه سیاست رسمی شوروی حمایت از «هنر مردمی» را تشویق می‌کرد، اگر طراحی به‌عنوان بازتاب فرهنگ محلی معرفی می‌شد، راحت‌تر تأیید می‌گرفت.

همکاری جوامع محلی: در بسیاری از موارد، ساخت این ایستگاه‌ها پروژه‌های جمعی بود. ساکنان محلی، از هنرمندان گرفته تا کارگران، در ساخت آن‌ها مشارکت می‌کردند. این مشارکت عمومی باعث می‌شد که مقامات کمتر مداخله کنند.

ایستگاه‌های اتوبوس شوروی سابق، فراتر از تاریخ یک کشور، نمودی از این واقعیت‌اند که سیاست، فرهنگ و مکان در هم تنیده می‌شوند تا هویت ملت‌ها را شکل دهند.

هر ایستگاه سندی است از چالش همیشگی میان قدرت و فضا، میان مرکز و حاشیه، میان آنچه برنامه‌ریزی می‌شود و آنچه به‌طور ناخواسته شکل می‌گیرد. شاید مرور این تصاویر ما را به سؤال بزرگ‌تری برساند: معماری چطور فراتر از نقشه‌ها و مهندسین معنا پیدا می‌کند؟ و چطور در جایی که هیچ‌کس جدی‌‌اش نمی‌گیرد، می‌تواند حامل مهم‌ترین روایت‌های بشری باشد؟

source

توسط wikiche.com