03 مرداد 1404 ساعت 20:00
در این مطب به معرفی بهترین مینیسریالهای 6 قسمتی میپردازیم که توانستهاند در قالبی کوتاه، داستانی عمیق و گیرا را روایت کنند.
در عصر حاضر، یافتن تجربههای داستانی در بدنه فیلم و سریال که هم عمیق و گیرا باشند و هم در زمانی کوتاه به پایان برسند، اهمیتی دوچندان یافته است. مینیسریالها دقیقاً همان نقطه گمشدهای هستند که این تعادل بینقص را میان گستردگی روایت در سریالهای طولانی و فشردگی داستان در فیلمهای سینمایی برقرار کردهاند. مینیسریالها توانستهاند مخاطبان بسیاری را به خود جلب کند و به پدیدهای پرطرفدار تبدیل شود.
اما حتی در دنیای مینیسریالها نیز طیف وسیعی از فرمتها وجود دارد. برخی عناوین با تنها سه یا چهار قسمت، تجربهای شبیه به تماشای یک فیلم طولانی را در یک شب ارائه میدهند؛ در حالیکه مینیسریالهایی با ده قسمت یا بیشتر، نیازمند زمان بیشتری برای تماشا هستند. در این میان، مینیسریالهای شش قسمتی جایگاهی ویژه را به خود اختصاص دادهاند. این چارچوب زمانی، به سازندگان اجازه میدهد تا شخصیتپردازی عمیقتری را ارائه دهند و خطوط داستانی پیچیدهتری را دنبال کنند.
به همین دلیل است که بسیاری از بهترین و بهیادماندنیترین سریالهای کوتاه تاریخ، در قالب همین شش قسمت روایت شدهاند. این فرمت، بستری ایدهآل برای کاوش در ژانرهای مختلف فراهم کرده است؛ از حماسههای نفسگیر و ویرانگر جنگی، تا اقتباسهای وفادارانه و در عین حال خلاقانه تاریخی. همچنین، تریلرهای جاسوسی پرتعلیق و نفسگیر و درامهای جنایی پیچیده، همگی در این قالب شش قسمتی توانستهاند به اوج خود برسند.
در این مطلب از رسانه گجت نیوز، ما به سراغ ۱۰ مورد از بهترین مینیسریالهای 6 قسمتی رفتهایم که نه تنها از نظر داستانی، بلکه از نظر کارگردانی، بازیگری و فیلمبرداری نیز در نوع خود بهترین هستند.
10 مورد از بهترین مینیسریالهای 6 قسمتی
مینیسریالهای 6 قسمتی به نویسندگان و کارگردانان اجازه میدهد تا بدون افتادن در دام کشدار شدن داستان سریالهای بلند، شخصیتها و داستانهای پیچیده و گیرایی را خلق کنند. مخاطب نیز درگیر داستانی میشود که در مدت زمانی معقول به اوج خود رسیده و پایان مییابد، بدون اینکه حس کند فرصت کافی برای درک کامل شخصیتها و ماجراها از دست رفته است.
یکی از جذابیتهای اصلی برخی از بهترین مینیسریالهای 6 قسمتی، توانایی آنها در پوشش دادن طیف وسیعی از ژانرهاست. این فرمت به خوبی اجازه میدهد تا بافت داستانی غنی و شخصیتپردازی دقیق در زمانی محدود شکل بگیرند و تجربهای رضایتبخش را برای هر سلیقهای فراهم کنند.
بسیاری از ماندگارترین آثار تلویزیونی در قالب مینیسریالهای کوتاه و ۶ قسمتی ساخته شدهاند. این مینیسریالها نه تنها توانستهاند جوایز متعددی را از آن خود کنند، بلکه در میان عامه مردم تاثیر بسیار زیادی از خود بر جای گذاشتند. در ذیل ده مورد از بهترین مینیسریالهای 6 قسمتی ساخته شده را معرفی میکنیم و سپس خط داستانی و موضوع آنها را نیز مورد بررسی قرار میدهیم.
10- The Little Drummer Girl (محصول سال ۲۰۱۸)
در دنیای تریلرهای جاسوسی، اقتباسهای وفادارانه از آثار جان لوکاره همواره جایگاهی ویژه داشتهاند، و مینیسریال «دخترک درامر» (The Little Drummer Girl) نمونهای درخشان از این مجموعه است. این مینیسریال داستانی پیچیده از عشق، خیانت و درگیریهای سیاسی در دوران پرالتهاب دهه ۱۹۷۰ را به تصویر میکشد. داستان حول محور چارلی (با بازی فلورنس پیو)، یک بازیگر جوان انگلیسی با گرایشهای چپگرای رادیکال میچرخد.
در بحبوحه تعطیلات خود در یونان، او به طور اتفاقی با کوداک (با بازی الکساندر اسکارشگورد)، مامور مرموز و جذاب موساد آشنا میشود. کوداک که پروژهای مخفیانه را برای مقابله با یک شبکه تروریستی فلسطینی رهبری میکند، چارلی را برای نقشی حیاتی در این عملیات پیچیده انتخاب میکند؛ نفوذ به گروهی که مظنون به برنامهریزی حملات تروریستی در سراسر اروپا هستند.
بیشتر بخوانید:
ترسناکترین سریالهای دهه ۲۰۲۰ تا به امروز را بیشتر بشناسید
پارک چان-ووک، کارگردان تحسینشده کرهای هدایت این مینیسریال شش قسمتی را بر عهده داشته است. چان-ووک با ریتمی سنجیده و حسابشده، فضایی خلق میکند که هم دردناک و هم به شدت جذبکننده است. او موفق شده تا جوهرهٔ پیچیده و دقیق تریلرهای جاسوسی لوکاره را به کمال به تصویر بکشد.
فراتر از بازیها و داستان، طراحی هنری خیرهکننده این مینیسریال بیننده را به طور کامل به دوران پرحادثه دهه ۷۰ میلادی میبرد. از لوکیشنهای پرجنبوجوش آتن و لندن گرفته تا جزئیات دقیق لباسها و دکوراسیون، همگی به خلق فضایی باورپذیر و غوطهورکننده کمک میکنند. دخترک درامر را میتوان جواهری پنهان در میان انبوه آثار تلویزیونی دانست؛ اثری که شاید در زمان انتشار اولیه، آنطور که شایسته بود دیده نشد، اما به حق یکی از بهترین مینیسریالهای 6 قسمتی ساخته شده تا به امروز است.
9- Bodyguard (محصول سال ۲۰۱۸)
در دنیایی که شکافهای سیاسی هر روز عمیقتر و مملو از نفرت میشوند، مینیسریال «بادیگارد» (Bodyguard) با مهارت تمام توانسته این تنشها و پیچیدگیها را در قالب یک تریلر جاسوسی نفسگیر به تصویر بکشد. داستان در قلب لندن روایت میشود و ما را با دیوید باد (با بازی ریچارد مدن) آشنا میکند؛ یک کهنهسرباز جنگ افغانستان که اکنون در واحد حفاظت ویژه پلیس لندن خدمت میکند.
وظیفه حساس او محافظت از جولیا مونتاگ (با بازی کیلی هاوز)، یک وزیر کشور جاهطلب و جنجالی است که دیدگاههای سیاسی تندروانه و سیاستهای بحثبرانگیزی دارد. از همان ابتدا، باد با شخصیت و ایدئولوژی مونتاگ دچار چالش میشود؛ او که خود زخمهای فیزیکی و روانی از دوران خدمتش در افغانستان به دوش میکشد و دیدگاههای متفاوتی نسبت به جنگ و سیاستهای دولت دارد، به تدریج شاهد افزایش تنفر خود نسبت به مونتاگ و سیاستهای اوست.
بادیگارد از همان سکانسهای آغازین، با خلق فضایی پرتنش و درگیرکننده، تماشاگر را مسحور خود میکند و این حس تعلیق تا تیتراژ پایانی ادامه مییابد. کارگردانی مایک استوارت در ایجاد این حس اضطراب و پیشبینیناپذیری نقش کلیدی ایفا میکند. سریال با دقتی حسابشده، لایههایی از توطئه، خیانت و دسیسههای سیاسی را آشکار میسازد که مخاطب را وادار به حدس زدن مداوم اتفاقات میکند.
بازیهای درخشان ستارگان، ستون فقرات این مینیسریال را تشکیل میدهند. ریچارد مدن در نقش دیوید باد، تصویری باورپذیر از یک سرباز زخمخورده اما مصمم ارائه میدهد که با بار سنگین وظیفه و تعارضات درونیاش دست و پنجه نرم میکند. کیلی هاوز نیز در نقش جولیا مونتاگ، شخصیتی پیچیده، کاریزماتیک و در عین حال متکبر را به خوبی به تصویر میکشد.
8- بهترین مینیسریالهای 6 قسمتی: Alias Grace (محصول سال ۲۰۱۷)
بر اساس رمان برجسته مارگارت اتوود که در سال ۱۹۹۶ منتشر شد، مینیسریال «گریس دیگر» (Alias Grace) تجربهای جذاب از ترکیب داستان تاریخی، معمای قتل پرمحتوا و درام عمیق شخصیتمحور را به مخاطب ارائه میدهد و به درستی به عنوان یکی از بهترین مینیسریالهای 6 قسمتی در سالهای اخیر شناخته میشود.
سریال بر زندگی گریس مارکس (با بازی سارا گوردون) تمرکز دارد؛ زنی که به جرم قتل فجیع کارفرمای خود، توماس کینیر و خدمتکارش لین به حبس ابد محکوم شده است. با این حال، جزئیات پرونده و ماهیت مبهم گناه یا بیگناهی او، این محکومیت را در هالهای از ابهام قرار داده است.
بیشتر بخوانید:
۱۰ مورد از بهترین سریالهای جاسوسی دهه ۲۰۲۰ تا به امروز
در این میان، دکتر سایمون جردن (با بازی ادوارد هالکرافت)، یک روانپزشک جوان و جاهطلب مأموریت مییابد تا با گریس مصاحبه کند و گزارشی تهیه نماید که بتواند زمینه را برای عفو احتمالی او فراهم سازد. این روند مصاحبهها دریچهای به سوی گذشته گریس میگشاید و او را وادار به بازگویی خاطرات و تجربیاتش میکند.
این اقتباس تلویزیونی با کیفیتی بالا توانسته است تأکید نویسنده اصلی بر شیوه قضاوت و برخورد جامعه با زنان در طول تاریخ را به شکلی قدرتمند بازتاب دهد. سریال به طرز ماهرانهای مخاطب را درگیر معضلات اخلاقی و اجتماعی آن دوران میکند و در عین حال او را در دل یک معمای جنایی پرکشش از رسوایی، حقیقت و عدالت فرو میبرد. هرچند که پایانبندی سریال به دلیل ابهامی عمدی ممکن است برای برخی از تماشاگران ناامیدکننده باشد، اما این ابهام در واقع بخشی از جذابیت و پیام اصلی اثر است.
7- Stateless (محصول سال ۲۰۲۰)
عنوان سریال «بیوطن» (Stateless) فراتر از معنای صرفاً لغوی فقدان تابعیت، پرده از مفهومی عمیقتر و هولناکتر برمیدارد: بحران هویت و ازخودبیگانگی که در تار و پود وجود افرادی تنیده میشود که از ریشههای اجتماعی و فرهنگی خود جدا افتادهاند. این سریال بر اساس روایتی مستند از تجربیات تلخ مهاجران در مراکز بازداشت استرالیا شکل گرفته است. بیوطن چهار خط داستانی مجزا را به هم میپیوندد که هر کدام در دل خود یأس و اندوه فقدان عزیزان را حمل میکنند: یک پناهجوی افغان، یک مهماندار هواپیما، یک پدر جوان و یک کارمند دولتی که درگیر رسوایی ویرانگری است.
سرنوشت این چهار شخصیت در دل یک مرکز بازداشت دورافتاده در صحرای سوزان استرالیا به هم گره میخورد؛ مکانی که در آن، مرزهای انسانیت، اخلاق و بقا به بوته آزمایش گذاشته میشود. با درخشش بازیگرانی متعدد که هر کدام اجرایی فراموشنشدنی ارائه میدهند، این سریال که محصول شبکه ABC است، روایتی عمیق از جوهره انسانیت و فرآیند پرمخاطره مهاجرت را به تصویر میکشد.
این اثر با نگاهی انسانمحور و تأثیرگذار، نه تنها به کاوش در مضامینی چون اخلاقیات و کیفیت زندگی در چنین محیطهای بسته و محدود میپردازد، بلکه بیننده را به چالش میکشد و نگاه او را نسبت به مقولاتی چون مهاجرت و بازداشت، عمیقاً دگرگون میسازد.
6- Dear Child (محصول سال ۲۰۲۳)
مینیسریال «فرزند عزیز» (Dear Child) محصول کشور آلمان که از طریق پلتفرم نتفلیکس در دسترس قرار گرفته و شاید در هیاهوی تولیدات پرشمار این شبکه، آنطور که شایسته آن است مورد توجه قرار نگرفته باشد؛ اما بدون شک این اثر را میتوان جواهری درخشان و گنجی پنهان در میان انبوه سریالهای جنایی-معمایی بینالمللی دانست. این اثر که بر اساس رمانی پرفروش به همین نام ساخته شده، داستانی را روایت میکند که حول محور زنی مرموز که پس از گذراندن دورانی طاقتفرسا در اسارت، سرانجام موفق به فرار میشود، میچرخد.
نکات ظریف و تاریک دوران حبس او، برای تیم کارآگاهانی که پرونده ناپدید شدن زنی دیگر در ۱۳ سال پیش را بررسی میکنند، اهمیت حیاتی پیدا میکند. آنها گمان میکنند که اکنون سرنخی کلیدی و حیاتی به دست آوردهاند که میتواند پرده از راز این پرونده قدیمی بردارد.
همچنین بخوانید:
معرفی غمانگیزترین سریالهای درام تاریخ تلویزیون
این سریال هرگز از به تصویر کشیدن جزئیات ناراحتکننده و ابعاد تیره روایت خود ابایی نمیکند. در عوض با قدرت تمام، تاریکی ذاتی داستان را در آغوش میکشد و مخاطب را به سفری در اعماق روان انسان و پیچیدگیهای جرم و جنایت دعوت میکند. شش قسمت سریال فرزند عزیز مملو از پیچشهای داستانی غیرمنتظره، افشاگریهای شوکهکننده و لحظاتی نفسگیر است.
این اثر با الهامگیری از بهترین تریلرهای جنایی سالهای اخیر، یک درام معمایی پیچیده و گیرا خلق میکند که در آن شرارت، اندوه عمیق و فریبکاری در هم تنیده شدهاند. در نهایت فرزند عزیز را میتوان یکی از برجستهترین و بهترین مینیسریالهای 6 قسمتی در ژانر معمایی و تعلیق دانست؛ سریالی که با جنبههای غیرقابلپیشبینی، تأثیری ماندگار و عمیق بر ذهن و احساس مخاطب بر جای میگذارد.
5- بهترین مینیسریالهای 6 قسمتی: Black Bird (محصول سال ۲۰۲۲)
سریال «پرنده سیاه» (Black Bird)، که محصول سال ۲۰۲۲ و منتشر شده در سرویس Apple TV+ است، با ترکیبی از تنشهای جنایت واقعی و دلهره روانی مرتبط با قاتلان سریالی، بهسرعت به موفقیتی چشمگیر برای این پلتفرم تبدیل شد. داستان حول محور جیمز «جیمی» کین با بازی درخشان تارون اجرتون، میچرخد که با اتهامات سنگین قاچاق مواد مخدر و سلاح روبرو است و در صورت محکومیت با ۱۰ سال زندان مواجه خواهد شد.
در این میان افبیآی به جیمی پیشنهاد میدهد که اگر بتواند با تکیه بر کاریزما و توانایی ذاتیاش در جلب اعتماد و صحبت کردن، از لری هال (با بازی پاول والتر هاوزر)، که مظنون به چندین فقره قتل سریالی و متهم به آدمربایی است اعتراف بگیرد، محکومیت او مورد عفو قرار خواهد گرفت. این پیشنهاد از آن جهت حیاتی است که این احتمال وجود دارد هال در دادگاه تجدید نظر پیشرو از اتهامات وارده تبرئه شود و این معامله، تنها راه تضمین عدالت است.
پرنده سیاه با عمق و ظرافتی ساخته شده که بسیاری از سریالهای با تم جنایات واقعی از آن بیبهرهاند. این سریال یک شاهکار در روایت شخصیتمحور به شمار میرود و با به تصویر کشیدن فضای خشن و پرتنش زندان، هرچه داستان پیش میرود، در بررسی تمهای فریب و قتل و اخلاقیات، جذابتر و پیچیدهتر میشود. بازیهای قدرتمند گروه بازیگران جذابیت این روایت را دوچندان کرده و به عنوان یک درام جنایی فشرده و دقیق، موفق شده است تا تجربهای فراموشنشدنی برای مخاطب رقم بزند.
4- The Night Manager (محصول سال ۲۰۱۶)
مینیسریال «مدیر شب» (The Night Manager) به شکلی مسحورکننده، تجمل بینقص دنیای هتلهای لوکس را با تاریکی و پیچیدگیهای جنایت بینالمللی در هم میآمیزد. این اقتباس تلویزیونی از رمان مشهور جان لوکاره، با تکیه بر گروهی از بازیگران ستاره و جلوههای بصری خیرهکننده، به کیفیتی سینمایی و درخور توجه دست یافته است.
در این مینیسریال شش قسمتی، تام هیدلستون در نقش جاناتان پاین، یک سرباز سابق نیروهای ویژه بریتانیایی ظاهر میشود که اکنون به عنوان مدیر شب یکی از هتلهای مجلل و پر زرق و برق قاهره، زندگی آرامی را سپری میکند. اما زمانی که مشخص میشود ریچارد روپر (با بازی هیو لوری)، یک دلال اسلحه بدنام و جنایتکاری بینالمللی قصد انجام معاملهای بزرگ و خطرناک در همین هتل را دارد، آرامش جاناتان به هم میریزد. در این نقطه، وزارت خارجه بریتانیا از پاین درخواست میکند تا با استفاده از موقعیت شغلی خود به این شبکه تبهکاری نفوذ کرده و اطلاعات حیاتی را جمعآوری کند.
همچنین بخوانید:
این ۱۰ سریال غیرآمریکایی برتر سال ۲۰۲۵ را به لیست تماشای خود اضافه کنید
فرمت مینیسریال، بهترین بستر را برای تحقق این داستان پیچیده در قالب تلویزیونی فراهم آورده است؛ به خصوص با توجه به اینکه دو اقتباس سینمایی قبلی از این رمان، نتوانسته بودند حق مطلب را ادا کنند. نسخه ششقسمتی تلویزیونی این فرصت را یافته تا از تمامی پیچوتابهای داستانی، جزئیات ظریف و عظمت روایت اصلی لوکاره به بهترین نحو بهره ببرد و به خوبی به تصویر بکشد.
هرچند مدیر شب در تلاش برای بازآفرینی ژانر جاسوسی کلاسیک نیست، اما با تکیه بر بازیهای قدرتمند بازیگران اصلی، بهویژه تقابل درخشان هیدلستون و لوری، سرنخهای داستانی تیزبینانه و هوشمندانه، و زیبایی بصری چشمنواز در لوکیشنهای مختلف از قاهره تا سوئیس، خود را به عنوان یکی از هیجانانگیزترین، خوشساختترین و بهترین مینیسریالهای 6 قسمتی سالهای اخیر مطرح میکند.
3- Pride and Prejudice (محصول سال ۱۹۹۵)
مینیسریال «غرور و تعصب» (Pride and Prejudice) که در سال ۱۹۹۵ توسط شبکه BBC تولید و پخش شد، نمونهای درخشان و نادر از اقتباس موفق و درخور از رمانهای کلاسیک به شمار میرود؛ اثری که بهخوبی توانسته است روح و جوهره رمان مشهور جین آستین را به دنیای تلویزیون منتقل کند. این مینیسریال با تمرکز دقیق بر مضامین عمیق مربوط به انتظارات اجتماعی، تابوهای دوران ریجنسی در جامعه بریتانیا و همچنین تبعیضهای طبقاتی که زندگی مردم را در آن دوران شکل میداد، به تصویر کشیدن رابطه پیچیده و پر فراز و نشیب میان شخصیتهای اصلی میپردازد.
در قلب این داستان، الیزابت بنت (با بازی جنیفر ایهل)، دختری باهوش، شوخطبع و مستقل از خانوادهای با وضعیت مالی متوسط قرار دارد که با آقای دارسی (با بازی کالین فیرث)، مردی ثروتمند اما در ابتدا مغرور، سرد و از نظر اجتماعی دستنیافتنی روبرو میشود. تقابل این دو شخصیت که از دو دنیای متفاوت اجتماعی آمدهاند، موتور محرکه اصلی داستان است و در طول سریال شاهد تحول و تکامل تدریجی دیدگاههایشان نسبت به یکدیگر و جامعه پیرامون خود هستیم.
اغراق نیست اگر بگوییم این مینیسریال به یکی از نمادهای فرهنگی و تلویزیونی دهه ۹۰ میلادی تبدیل شده است. بازی درخشان کالین فیرث در نقش آقای دارسی، از سوی بسیاری به عنوان بهترین تجسم شخصیتهای جین آستین در تاریخ سینما و تلویزیون شناخته میشود. روایت داستان نیز در طول شش ساعت پخش، کاملاً متوازن، دقیق و وفادار به منبع اصلی است و اجازه نمیدهد مخاطب در هیچ لحظهای احساس خستگی کند. با بهرهگیری هوشمندانه از شوخطبعی ظریف و در عین حال گزنده جین آستین، مینیسریال غرور و تعصب به همان اندازه که در پرداخت جزئیات و شخصیتپردازی دقیق است، در جذب مخاطب و ایجاد حس اعتیاد به ادامه داستان نیز موفق عمل کرده است.
2- بهترین مینیسریالهای 6 قسمتی: Das Boot (محصول سال ۱۹۸۴)
مینیسریال «قایق» (Das Boot)، که در ابتدا در سال ۱۹۸۱ به صورت یک فیلم سینمایی ۱۴۹ دقیقهای اکران شد و بعدها به عنوان یکی از شاهکارهای مسلم سینمای جنگی مورد ستایش قرار گرفت، تصویری تکاندهنده از زندگی سربازان آلمانی در جریان جنگ جهانی دوم ارائه میدهد. این اثر کلاسیک با بهرهگیری از فضایی بسته و کلاستروفوبیک، به طور ملموسی زندگی خدمه یک زیردریایی آلمانی (U-boat) را در دل اقیانوس اطلس در طول جنگ جهانی دوم به تصویر میکشد.
این روایت، ما را از لحظات طولانی و طاقتفرسای انتظار در فضای تنگ و تاریک زیردریایی، تا ورود ناگهانی و پرتنش به قلب نبردهای دریایی خشن و مرگبار همراهی میکند. جالب اینجاست که از آنجایی که بخشی از بودجه تولید این فیلم توسط شبکههای تلویزیونی آلمان تأمین شده بود، سازندگان ناگزیر به فیلمبرداری صحنههای اضافی شدند تا بتوانند نسخهای تلویزیونی نیز از این اثر ارائه دهند.
بیشتر بخوانید:
بهترین سریال های عاشقانه تاریخی که ارزش تماشا دارند
این نسخه تلویزیونی در سال ۱۹۸۴ منتشر شد و در قالب شش قسمت، فشارهای روحی و روانی طاقتفرسای وارده بر خدمه زیردریایی را با جزئیات بیشتری به تصویر کشید و به شخصیتپردازی عمیقتری از تکتک اعضای خدمه پرداخت. نکته قابل توجه دیگر، انتشار نسخه تدوین کارگردان در سال ۱۹۹۹ توسط ولفگانگ پترسن، کارگردان اثر است. این نسخه با مدت زمان ۲۰۸ دقیقه، بسیاری از صحنههای مربوط به توسعه شخصیتی و روابط بین خدمه را که از نسخه سینمایی حذف شده بود بازگرداند.
در تمام نسخههای «قایق»، این اثر نمایشی استادانه از مفاهیمی چون انسانیت در دل جنگ، پیوندهای رفاقت و برادری میان سربازان در شرایط سخت، و همچنین تنش خفهکننده و دائمی زندگی در فضای محدود و خطرناک زیردریایی است که با جزئیاتی دقیق و باورپذیر به تصویر کشیده شده و تجربهای فراموشنشدنی را برای مخاطب رقم میزند.
1- We Own This City (محصول سال ۲۰۲۲)
مینیسریال «این شهر مال ماست» (We Own This City)، که توسط سازندگان تحسینشده سریال «شنود» (The Wire) خلق شده و بر اساس رویدادی واقعی بنا شده است، سفری نفسگیر و در عین حال بسیار پیچیده به اعماق فساد سازمانیافته در بدنه پلیس را روایت میکند. این اثر با نگاهی عمیق و انتقادی به کاستیهای سیستماتیک در تار و پود اساسیترین نهادهای اجتماعی میپردازد، در حالی که شخصیتهای بهشدت چندوجهی و پر از نقص خود را با نگاهی انسانی و همدلانه به تصویر میکشد.
ساختار روایی غیرخطی این مینیسریال، داستان را در یک بازه زمانی پانزده ساله رخ میدهد و سیر صعود و سقوط واحد «ردیابی سلاح گرم» اداره پلیس بالتیمور را دنبال میکند؛ واحدی که به تدریج در فساد غرق شده و از مسیر قانون منحرف میشود و در رأس آن، کارآگاه وِین جنکینز با بازی درخشان جان برنثال قرار دارد.
بیشتر بخوانید:
نگاهی به سریالهای کرهای برتر پنج سال اخیر از دید منتقدان
آنچه این اثر را از سایر تولیدات مشابه متمایز میسازد، تحلیل عمیق و چندلایهای علل ریشهای بروز فساد است؛ این سریال به بررسی دلایل روانی، اجتماعی و نهادی میپردازد که چگونه چنین فسادی ریشه میدواند و چرا مهار آن در ساختارهای قدرت تا این اندازه دشوار است. علاوه بر این، «این شهر مال ماست» تأثیرات مستقیم و ویرانگر این فساد بر جامعه، اعتماد عمومی و زندگی شهروندان عادی را نیز به وضوح به نمایش میگذارد.
بازی قدرتمند و تأثیرگذار جان برنثال در نقش وِین جنکینز، در کنار شناخت و تجربه دست اول دیوید سایمون از فضای جنایی و دنیای پلیس بالتیمور، این مجموعه را به شاهکاری بینظیر در لیست بهترین مینیسریالهای 6 قسمتی ژانر جنایی تلویزیون تبدیل کرده است. با این وجود «این شهر مال ماست» را میتوان یکی از نادیدهگرفتهشدهترین شاهکارهای مینیسریال در تاریخ تلویزیون نیز نامید.
source