همزمان با طغیان فجایع و بدبیاریهای درونی، نفرین بیرونی نیز پا میگرفت. برای بسیاری از نیویورکیها، ساختمان ۴۳۲ پارک اونیو چیزی فراتر از یک آسمانخراش پر از نقص بود؛ آنها این برج را تجسم فیزیکی و بیپرده نابرابری، طمع و بیاعتنایی به حیات عمومی میدانستند.
منتقدان برج را «انگشت وسطی» مینامیدند که با تکبر، به خط افق شهر و شهروندان عادی توهین میکند. حتی تحلیلگری محاسبه کرده بود که یک شهروند متوسط نیویورکی برای خرید پنتهاوس ۷۰ میلیوندلاری این آپارتمان، باید ۸۰۰ سال کار کند، آماری که شکاف طبقاتی را به شکلی عریان به تصویر میکشید.
مردم شهر، این برج را نمادی از طمع افسارگسیخته میدانستند
این برج محصول سیستم نظارتی ناقص و بهرهبرداری هوشمندانه از راههای گریز قانونی بود. توسعهدهندگان برای رسیدن به این ارتفاع سرسامآور، از دو ابزار کلیدی استفاده کردند:
معماری با راههای گریز: حقوق هوایی و فضاهای خالی
حقوق هوایی: در نظام پیچیده منطقهبندی نیویورک، هر قطعه زمین «حق توسعه» مشخصی دارد که ارتفاع ساختمان را محدود میکند. اما این مسئله راه گریزی طلایی دارد: توسعهدهندگان میتوانند فضای استفادهنشده بالای ساختمانهای کمارتفاع مجاور را خریداری کنند.
معاملهی فوق کاملاً خصوصی محسوب میشود و به مالکان اجازه میدهد برجهایی بسیار بلندتر از آنچه قانون برای قطعه زمین خودشان تعیین کرده، بسازند. این فرآیند بدون هیچگونه بررسی یا نظارت عمومی انجام میشود و به توسعهدهندگان ثروتمند فرصت میدهد تا به معنای واقعی کلمه، آسمان شهر را از آن خود کنند.
برای درک بهتر مفهوم «حقوق هوایی»، میتوانید تصور کنید قصد ساخت یک برج در کنار خانهای ویلایی را دارید. قانون به شما اجازه ساخت ۱۰ طبقه را میدهد. اما شما با پرداخت مبلغی کلان به مالک خانه ویلایی، «حق ساختوساز در فضای بالای ملک او» را میخرید و بهاینترتیب میتوانید ۱۵ طبقه بسازید، بدون آنکه شهرداری یا همسایگان دیگر حق اعتراضی داشته باشند. ۴۳۲ پارک اونیو و برجهای مشابه با همین منطق ساخته شدهاند.
فضاهای خالی مکانیکی (Mechanical Voids): طبق قوانین، طبقاتی که به تجهیزات مکانیکی (تهویه، پمپ آب و…) اختصاص دارند، در محاسبه حداکثر مساحت قابلفروش ساختمان (FAR) بهحساب نمیآیند.
توسعهدهندگان ۴۳۲ پارک اونیو با سوءاستفاده از این تبصره، چندین طبقه با ارتفاع بسیار زیاد را بهعنوان «فضای مکانیکی» تعریف کردند تا ارتفاع کلی برج را بدون نقض فنی قانون، دهها متر افزایش دهند. این طبقات همان «بادشکنهایی» بودند که به پایداری سازه کمک میکردند، اما درعینحال نقش مفری قانونی برای بلندتر کردن برج و بهتبع، گرانتر فروختن آپارتمانهای طبقات بالاتر را نیز ایفا میکردند
مالیسازی مسکن و سایه بر پارک
برجهایی مانند ساختمان ۴۳۲، بیش از آنکه خانهای واقعی باشند، به ابزاری برای «مالیسازی مسکن» تبدیل شدهاند؛ به این معنی که کارکرد مسکن نه بهعنوان سرپناه، بلکه در قالب یک دارایی مالی مثل طلا، سهام یا آثار هنری ظاهر میشود.
آپارتمانهای ۴۳۲ پارک اونیو به «صندوق امانات در آسمان» شهرت یافتند؛ گاوصندوقهای امنی برای نخبگان جهانی تا ثروت خود را در بازار املاکی باثبات ذخیره کنند و از نوسانات سیاسی و اقتصادی کشورهایشان مصون بمانند. به همین دلیل بسیاری از این واحدها در تمام طول سال خالیاند و منتقدان نیز، ردیف میلیاردرها را «محله ارواح» مینامند.
سایه این هیولای بتنی، هر روز نور خورشید را از ارزشمندترین فضای عمومی نیویورک میدزدید
شاید ملموسترین تأثیر منفی این برج بر شهر، سایه بلند آن باشد. در طول ماههای زمستان، سایه ۴۲۵ متری این برج مانند عقربه یک ساعت آفتابی غولپیکر، روی پارک مرکزی؛ «ارزشمندترین فضای عمومی شهر» میافتد و بخشهایی از این فضای عمومی را برای ساعتها از نور حیاتبخش خورشید محروم میکند.
از این سایه بهعنوان استعارهای از تأثیر ثروت افسارگسیخته بر زندگی عمومی شهروندان عادی نیز یاد میشود؛ تمثیلی بارز و همیشگی از اینکه چگونه جاهطلبی عدهای معدود میتواند هزینهای را به همه مردم شهر تحمیل کند.
source