شما در جهانی سهبعدی زندگی میکنید؛ همه ما همینگونهایم. میتوان در جهتهای چپ، راست، جلو، عقب، بالا و پایین حرکت کرد. اکنون موجودی را تصور کنید که میتواند همانند فشار دادن یک کلید، در جهان شما ظاهر شود و سپس ناپدید گردد؛ موجودی که همچون استاد بیبدیل توهمات، از محدودیتهای فیزیکی جهان ما رهاست و قادر است در لحظه، از فاصلههایی عظیم در فضا عبور کند و از میان ابعادی پنهان سفر نماید؛ ابعادی که برخی باور دارند در ورای ادراک ما نهفتهاند.
اما اگر شما نیز به شکلی مشابه به این ابعاد بالاتر متصل بودید چه؟ اگر واژه دیگری که بتوان برای چنین موجود فراجهانی به کار برد، «آگاهی» بود؟
با وجود قرنها مطالعه علمی، ماهیت آگاهی همچنان معما باقی مانده است. نظریههای گوناگونی برای توضیح این پدیده مطرح شدهاند؛ از شبکههای عصبی مغز گرفته تا الگوریتمهای پیچیده شناخت، اما هیچیک نتوانستهاند بهطور قطعی جوهره آن را روشن کنند. مایکل پراویکا، استاد فیزیک دانشگاه نوادا در لاسوگاس بر این باور است که برای توضیح آگاهی، باید به سراغ ابعاد پنهان رفت. از نگاه او، آگاهی در لحظههای اوج ادراک، توانایی عبور از مرزهای جهان فیزیکی را دارد. مفهوم او به نظریه «فرابُعدیبودن» ارتباط پیدا میکند؛ یعنی این احتمال که جهان ما تنها از سه بُعد قابلادراک ساخته نشده باشد، بلکه بخشی از مجموعهای بسیار عظیمتر با ابعاد پنهان باشد.
اگر این نظریه درست باشد، باید بپذیریم که نهتنها برخی موجودات میتوانند خارج از قلمرو فیزیکی و رها از محدودیتهای فضا و زمان سکونت داشته باشند، بلکه آگاهی ما نیز شاید ظرفیتی مشابه داشته باشد.
پراویکا که مسیحی ارتدوکس و دارای مدرک دکترای هاروارد است، فرابُعدیبودن را راهی برای پیوند دادن پسزمینه علمی خود با باورهای دینیاش میداند. او در حاشیه جریان اصلی علم حرکت میکند و ایدههای پذیرفتهشدهتر را تا مرزهای دور میبرد تا به موضوعات پیچیده فکر کند. پراویکا باور دارد که فرابُعدیبودن مفهومی بسیار آشناتر از آن چیزی است که تصور میکنیم. برای نمونه، او معتقد است عیسی میتوانسته موجودی فرابُعدی باشد، و تنها نمونه هم نباشد.

او در گفتوگویی در سال ۲۰۲۴ میگوید: «در کتاب مقدس آمده که عیسی ۴۰ روز پس از حضور در زمین، عروج کرد. اگر یک موجود چهاربعدی باشید، چگونه به آسمان عروج میکنید؟»
او ادامه میدهد: «اما اگر فرابُعدی باشید، حرکت از جهان آشنا به جهان آسمانی، که ممکن است جهانی دارای ابعاد بالاتر یا حتی بینهایت بُعد باشد، بسیار ساده است.»
پراویکا پیشنهاد میکند که ما نیز ممکن است توانایی اتصال به ابعاد برتر را داشته باشیم، زمانی که مغزمان را به شیوههای خاصی درگیر میکنیم؛ برای مثال هنگام خلق آثار هنری، انجام پژوهش علمی، تفکر فلسفی عمیق یا حتی در سفرهای گستردهای که در رؤیا تجربه میکنیم. در چنین لحظههایی، آگاهی ما پرده جهان فیزیکی را میشکافد و با ابعاد برتر همنوا میشود و در پاسخ، امواجی از خلاقیت را دریافت میکند. او میگوید: «این واقعیت که ما میتوانیم در ذهن و ریاضیات خود، ابعادی فراتر از چهار بُعد را تصور کنیم، یک موهبت است … چیزی که ورای زیستشناسی قرار میگیرد.»
این ایده که آگاهی با ابعاد بالاتر تعامل دارد، با پیشرفتهترین نظریههای فیزیک، از جمله نظریه ریسمان، پیوند مییابد. در این نظریه، همه چیز در جهان، از کوچکترین ذرات تا نیروهایی که آنها را به هم پیوند میدهند، از ریسمانهای بسیار ریز و مرتعش تشکیل شده است. ارتعاش این ریسمانها در ابعاد نادیدنی و متعدد، منشأ تمام ذرات و نیروهایی است که مشاهده میکنیم.
پراویکا میگوید: «نظریه ریسمان اساساً نظریهای درباره فرابُعدیبودن است. این نظریه بررسی میکند که جهان در مقیاسی زیرکوانتومی چگونه ساخته شده است.»
فرابُعدیبودن همچنین ممکن است به توضیح انحنای فضاـزمان کمک کند؛ همان پدیدهای که فضا و زمان را در اطراف اجرام عظیم مانند ستارهها یا سیارات دچار خمیدگی میکند و منجر به گرانش میشود. پراویکا میگوید: «اگر فضاـزمان تخت نباشد و خمیده باشد، میتوان احتمال داد که این خمیدگی از بُعدی بالاتر سرچشمه بگیرد.»
اگرچه فیزیکدانان بهطور کلی نظریههای مرتبط با ابعاد برتر را پذیرفتهاند، اما بسیاری با کوشش پراویکا برای پیوند دادن فرابُعدیبودن به آگاهی مخالفاند. این رویکرد حتی ممکن است در جامعه علمی بدعتگونه تلقی شود.
استیون هالر، استاد فیزیک دانشگاه فوردهم در نیویورک، میگوید دیدگاه پراویکا به الهیاتی از نوع «خدای رخنهها» منتهی میشود؛ حالتی که در آن «شکافهای دانش علمی به مداخله الهی نسبت داده میشود، بهجای آنکه فرصتی برای پرسشگری و فهم بیشتر باشد.»
او در گفتگوی سال ۲۰۲۴ ادامه میدهد: «این یک سازوکار توضیحی ضعیف است که روح پرسشگری لازم برای علم را خفه میکند و میآموزد که گفتن “نمیدانم” پذیرفتنی نیست.»
به باور هالر، نادانی آغاز راه است، نه پایان آن. همچنین باید بهای نادیده گرفتن واقعیت را نیز در نظر گرفت.
او توضیح میدهد که نحوه پر شدن شکافهای دانشی را میتوان در چگونگی فهم انسانها از سازوکار منظومه شمسی مشاهده کرد. زمانی، مردم بر مدل بطلمیوسی (باور به مرکزیبودن زمین در جهان) تکیه میکردند. برای توجیه حرکت پسرونده سیارات، اخترشناسان به «افلاک تدویر» روی آوردند؛ یعنی افزودن مدارهای دایرهای کوچک بر مدارهای بزرگتر سیارات. اما این مدل بیش از حد پیچیده شد و پذیرش مدل خورشیدمرکزی را به تأخیر انداخت.
هالر میگوید: «بهای این کار، انحراف پیچیدهای از واقعیت بود. تصور فضای فرابُعدی جذاب است و ریاضیات پیشرفته از تعامل میان ابعاد بسیار بهره برده، اما آیا این ابعاد واقعاً وجود دارند یا نسخههای مدرن همان افلاک تدویر هستند؟»
این تردید درباره این ادعا نیز وجود دارد که توانایی ما برای تفکر نوآورانه ناشی از فرابُعدیبودن باشد. هالر میگوید: «من هیچکس را نمیشناسم که بتواند شیئی با بیش از سه بُعد فضایی را تصور کند.» همه عملیات ریاضی مربوط به ابعاد بالاتر، الگوریتمیاند؛ یعنی عملیات بر بُعد چهارم، دقیقاً به همان شکل انجام میشود که بر ابعاد یک، دو یا سه انجام میدهیم.
او میگوید: «قواعد هماناند. آنچه ما از چنین اشیائی در ذهن رسم میکنیم، صرفاً تصویری فرافکنیشده در سه بُعد است؛ همانطور که فرافکنی یک مکعب در دو بُعد به صورت مربع دیده میشود.»
هالر اذعان میکند که باورهای معنویِ سازگار با اصول علمی میتوانند هم ایمان و هم علم را تقویت کنند. با این حال، او میگوید «فرابُعدیبودن به مرزهای داستان علمیتخیلی نزدیک میشود.»
بررسی تجربی این قلمروها فراتر از توان کنونی علم است. حتی سازمان اروپایی پژوهشهای هستهای (سرن) نیز نتوانسته تصویری روشن از ابعاد بالاتر ارائه دهد. برخورددهنده بزرگ هادرونی، ذرات را با سرعتهای بسیار بالا به یکدیگر میکوبد تا سازههای بنیادی جهان را بررسی کند. پژوهشگران با این ابزار به ابعادی بسیار کوچکتر از یک پروتون دسترسی پیدا میکنند. اگر یک تار موی انسان را تا پهنای یک زمین فوتبال بزرگ کنید، یک پروتون همچنان کوچکتر از دانهای شن بر روی آن زمین خواهد بود. اما برای مشاهده ریسمانهای فرابُعدی پیشبینیشده در فیزیک کوانتومی، باید به مقیاسهایی بسیار ریزتر دست یافت؛ چیزی که شاید تنها با ساخت یک ابرشتابدهنده یا سازه کیهانی عظیمی مانند «دایسون اسفر» ممکن شود.
پراویکا باور دارد که در طول عمر فرزندانش، ما راهی برای تولید انرژیهای خارقالعاده لازم برای بررسی ابعاد دیگر پیدا خواهیم کرد. او همچنان مدافع پرشور مفهوم فرابُعدیبودن است.
او میگوید: «در غیر این صورت چه معنایی دارد؟ چرا باید مطالعه کرد؟ چرا باید زیست؟» فرابُعدیبودن به او هدفی میدهد؛ نوعی شادی که «ورای این جهان» است.
source