فصل اول سریال Fallout از آمازون پرایم ویدیو، آخرین نمونه موفق اقتباس‌های ویدیویی بود که نشان داد وقتی درست انجام شود، می‌تواند داستان منبع خود را به شیوه‌ای پربار گسترش دهد. با این‌که بازی‌های ویدیویی مدیومی سینمایی نیستند و انتقال آن‌ها به فیلم و تلویزیون دشوار است، اما وقتی درست انجام شود، می‌توانند به همان اندازه نسخه‌های قابل بازی هیجان‌انگیز باشند.

سریال Fallout با چالش‌های بزرگ‌تری نسبت به صرفاً انتقال داستان از یک مدیوم به مدیوم دیگر مواجه بود. بازی‌های ویدیویی منبع دارای دنیایی گسترده و پرجزئیات با داستانی شلخته هستند. با این حال، فصل اول موفق شد داستانی منسجم و پرکشش درباره اتفاقات پس از آخرالزمان و غرور انسانی که منجر به آن شد، روایت کند. اما فصل دوم، با گسترش دامنه سریال، نتایج متفاوتی ارائه می‌دهد. لوسی مک‌کلین با بازی الا پورنل همان‌قدر شجاع و با استقامت است، اما دیگر مرکز داستان نیست و تمرکز فصل دوم کمی دشوار به نظر می‌رسد.

با وجود نواقص، سریال Fallout همچنان یکی از بهترین اقتباس‌های بازی ویدیویی است. داستان دقیقاً پس از پایان فصل اول آغاز می‌شود؛ هانک با بازی کایل مک‌لاکلن به نیو وگاس می‌رود و دختر طردشده‌اش و غول با بازی والتون گاگینز در تعقیب او هستند. در جای دیگر، برادر لوسی، نورم با بازی مویزس آریاس، متحدش ماکسیموس (آرون موتن) و گروهی از ساکنان ولت (لزلی اوگامز، زک چری و رودریگو لوزی و دیگران) به امور خود در دنیای پساآخرالزمانی می‌پردازند.

این هنوز شامل بازگشت به گذشته زندگی غول قبل از آخرالزمان نیست، جایی که با مستر هاوس مرموز با بازی جاستین ثرو آشنا می‌شویم. حجم داستان زیاد است و انتشار هفتگی اپیزودها به جای عرضه هم‌زمان فصل اول، این حجم را قابل هضم‌تر کرده است.

خوشبختانه، اکشن هیجان‌انگیز و موجودات ترسناک هنوز بخشی از DNA سریال Fallout هستند. با سفر لوسی و غول، شاهد بخش‌های بیشتری از Wasteland هستیم و به عمق گروه‌های مختلف در جمهوری نیو کالیفرنیا مانند لژیون نفوذ می‌کنیم. حتی با وجود کمبود تمرکز، دنیای Fallout کاملاً شکل گرفته و به همان اندازه کابوس‌وار و طنزآمیز باقی مانده است. از پناهگاه‌های دقیق تا اردوگاه‌های با الهام رومی، دنیای Wasteland دیدنی است.

همین موضوع درباره شخصیت‌ها و ترکیب‌های عجیب آن‌ها نیز صادق است. تادئوس و ماکسیموس دوباره با هم هستند، هیجان کودکانه اولی با خود جدیت و عدم اعتماد به نفس دومی در تضاد است. البته، این الا پورنل و والتون گاگینز هستند که نمایش را به دست می‌گیرند. این دو لذت‌بخش هستند و همچنان با هم تعامل دارند؛ غول زمخت و لوسی خوش‌گذران که به جنگجو تبدیل شده، زوجی آسمانی در آخرالزمان هستند. الا پورنل به ویژه فرصت دارد تا لایه‌های جدیدی به شخصیت لوسی اضافه کند.

البته، گاگینز و نقش کوپر او بخش زیادی از توجه را به خود جلب می‌کنند. اگرچه این بخش‌ها در صحنه‌های کوتاه روایت می‌شوند، دیدن نحوه پردازش و مقابله کوپر با نقش همسرش در پایان جهان، قدرت بازی گاگینز را بیش از پیش نشان می‌دهد، به‌خصوص در برابر مستر هاوس مرموز با بازی جاستین ثرو.

سریال Fallout همواره زمان خود را بین “حال حاضر” و گذشته تقسیم می‌کند، اما در فصل دوم این تعادل به‌خصوص کم‌رنگ است. این فصل نشان می‌دهد که Wasteland مکان‌های زیادی برای کاوش دارد و گاهی این حجم تقریباً بیش از حد است. اگرچه همه این‌ها قرار است به افشای بزرگ‌تری درباره علت و چگونگی انفجار بمب‌ها برسد، اما در روایت احساس فوریت کمی وجود دارد.

خوشبختانه، با وجود همه نواقص، سریال Fallout همچنان تجربه‌ای سرگرم‌کننده است. با وجود موضوعات سخت و هولناک، طنز و قلب فصل اول هنوز حضور دارد و این کلید موفقیت اقتباس است. پایان جهان مکانی تنها و ترسناک است و Fallout به همان اندازه که به دنیای خود اهمیت می‌دهد، به شخصیت‌ها هم اهمیت می‌دهد تا حتی وقتی داستان لغزش دارد، ما همچنان با آن ارتباط برقرار کنیم.

منبع screenrant

source

توسط wikiche.com