جرجیو والیورتیگارا، دانشمند علوم اعصاب دانشگاه ترنتو در ایتالیا که در مطالعه شرکت نداشت، میگوید احتمال دارد تغییراتی که همگام با افزایش سن در مغز رخ میدهد، باعث شود ما زمان را سریعتر احساس کنیم و این تغییرات روی حافظه و درک روزمره ما از اتفاقات نیز تأثیر بگذارد.
درک ما از زمان فقط به فعالیت مغز بستگی ندارد، بلکه به مقیاس درونی و ذهنی ما هم مربوط است که بهصورت غیرخطی عمل میکند
نویسندگان این پژوهش مشاهده کردند که افراد مسن نسبت به جوانترها، تغییرات کمتری بین حالتهای عصبی مغزشان نشان میدهند. آنها این پدیده را به چیزی به نام «کاهش تمایز عصبی مرتبط با سن» نسبت دادند که بدان معنا است که هر چه سن بالاتر میرود، فعالیت بخشهای مختلف مغز، کمتر اختصاصی میشود.
برای مثال، در افراد جوان، گروهی از نورونها در نواحی خاصی از مغز وجود دارند که مخصوص تشخیص چهره هستند؛ یعنی این نورونها فقط وقتی فعال میشوند که فرد چهرهی یک انسان را ببیند. اما در افراد مسن، همان گروه نورونها ممکن است نهفقط هنگام دیدن چهره، بلکه حتی هنگام دیدن اشیای دیگر هم فعال شوند. به بیان دیگر، مرز بین کارکرد نواحی مختلف مغز در سنین بالا کمی محو میشود؛ در این حالت، مغز به جای اینکه خیلی دقیق و تفکیکشده عمل کند، حالت کلیتر پیدا میکند.
پژوهشگران پیشنهاد میکنند که این نوع کاهش تمایز ممکن است در کل مغز اتفاق بیفتد و باعث شود تشخیص اینکه رویدادی کی تمام میشود و رویداد بعدی کی شروع میشود* برای مغز سختتر شود. یعنی مغز ممکن است کمتر بتواند بین تجربیات یا اتفاقات مختلف، مرز مشخصی بگذارد.
کاهش تمایز عصبی ممکن است تنها دلیل سریعتر گذر زمان نباشد. جوانا شادورا، زبانشناسی از دانشگاه ماریا کوری-اسکودوفسکا در لهستان که دربارهی نقش زبان در شکلدادن به درک ما از زمان تحقیق میکند، توضیح میدهد که فرضیهی دانشمندان منطقی است، اما باید در نظر گرفت که هر انسان در واقع دو نوع مقیاس زمانی دارد.
نخست، مقیاس بیرونی یا اجتماعی که در آن جامعه زمان را بهصورت خطی و مساوی تقسیم میکند: ساعتها، روزها، ماهها و سالها. دوم، مقیاس درونی یا ذهنی که در آن ذهن ما زمان را به شکل غیرخطی یا لگاریتمی درک میکند. یعنی هرچه سنمان بیشتر میشود، هر واحد زمانی برایمان کوتاهتر به نظر میرسد. برای مثال، یک سال برای کودک پنجساله ۲۰ درصد از کل عمرش است و بنابراین بسیار طولانی حس میشود، اما برای فردی پنجاهساله، یک سال فقط ۲ درصد از عمرش است و خیلی سریعتر میگذرد. به گفتهی شادورا، احساس ما از گذر زمان تنها به تعداد رویدادهای عصبی در مغز مربوط نیست، بلکه به شیوهی درونی و غیرخطی اندازهگیری زمان در ذهنمان نیز بستگی دارد.
پژوهشگران میگویند حتی افراد مسن هم میتوانند حس کنند زمان پر و کامل است و سریع نمیگذرد. لیندا گیرلیگز توضیح میدهد که انجام کارهای جدید، یادگیری، سفر و تجربه فعالیتهای تازه میتواند باعث شود احساس کنیم زمان در ذهن ما طولانیتر و پُرتر است. همچنین تعاملات اجتماعی معنادار و فعالیتهایی که خوشحالی و لذت ایجاد میکنند هم همین حس پر بودن زمان را تقویت میکنند.
پژوهش در ژورنال Communications Biology منتشر شده است.
source