1
احساس عشق و پذیرش در کودکی میتواند ردپایی ماندگار در رفتارهای والدگری افراد بگذارد. پژوهشی جدید که دادههای بیش از ۱۲ هزار خانواده را ترکیب کرده، نشان میدهد والدینی که در کودکی احساس پذیرش داشتهاند کمی بیشتر احتمال دارد همین گرما و محبت را به فرزندان خود منتقل کنند. این ارتباط کوچک اما قابل اتکا، درک عمیقتری از چگونگی انتقال الگوهای والدگری از نسلی به نسل دیگر ارائه میدهد.
الگوهای والدگری چگونه میان نسلها منتقل میشوند؟
دانشمندان این روند را «بیننسلی» مینامند؛ یعنی ویژگیها یا رفتارهایی که میان والدین و فرزندان تکرار میشوند. این موضوع به معنای برنامهریزی قطعی برای هیچکس نیست، اما نشان میدهد تاریخچه خانوادگی چه زمانی بیشترین نقش را ایفا میکند.
در کنار خانه و خانواده، عوامل دیگری مانند دوستان، محیط شغلی، هنجارهای اجتماعی و شرایط اقتصادی نیز میتوانند قدرت تجربههای کودکی را در شکلدهی والدگری تقویت یا تضعیف کنند.
یافتههای عددی درباره تأثیر تجربههای کودکی
پژوهشگران برای تعیین میزان واقعی «اثر پژواک خانوادگی» دادههای سخت و قابل اندازهگیری را بررسی کردند، نه صرفاً خاطرات بزرگسالان.
آنها نتایج ۲۴ پروژه طولی را از چندین کشور گردآوری کردند؛ پروژههایی که والدین و کودکان را در دو نسل و طی سالها دنبال کرده بودند. این روش که «فرا تحلیل» نام دارد امکان میدهد تصویر کلیتری از نتایج به دست آید.
رفتارهایی که در والدگری تکرار میشوند
در این تحقیق رفتارهای والدگری زمانی بررسی شدند که کودکان هنوز در خانه زندگی میکردند. سپس همان رفتارها در بزرگسالی و هنگام والد شدن آن کودکان دوباره اندازهگیری شد.
یکی از مزایای مهم این پژوهش، استفاده از دادههای ثبتشده در زمان وقوع رویدادها بود، نه اتکا به حافظه بزرگسالان که بارها نشان داده شده با شکاف و خطا همراه است.
همچنین پژوهشهایی در این تحلیل وارد شدند که هر دو والد را شامل میشدند؛ موضوعی که هنوز در این حوزه نسبتاً کمیاب است. این کار امکان داد پژوهشگران بررسی کنند کدام والد بیشتر در انتقال الگوهای والدگری نقشی پایدار دارد.
پژواکهای کوچک با پیامدهای بزرگ
در مجموع، ارتباط میان آنچه افراد در کودکی تجربه کردهاند و سبک والدگری آنها در بزرگسالی کوچک اما واقعی بود.
میانگین این ارتباط r = 0.12 گزارش شد؛ یعنی تجربههای والدگری اولیه تنها بخش کوچکی از تفاوتهای میان والدین را توضیح میدهد. با این حال، همین میزان کوچک با توجه به دربرگیری میلیاردها انسان، میتواند به میلیونها خانه گرمتر یا سردتر تبدیل شود.
این الگوی بیننسلی، «متوسط» توصیف شد، اما پژوهشگران تأکید کردند که عوامل دیگری مانند رفتار شریک زندگی یا سلامت روان میتواند اهمیت مشابهی داشته باشد.
چرا گرما و پذیرش تأثیر بیشتری دارند؟
یکی از یافتههای روشن پژوهش این بود که پذیرش والدین در کودکی—یعنی گرما، توجه و واکنشپذیری—پیوند قویتری با والدگری آینده داشت. میزان کم «منفیگری» یا پرهیز از رفتارهای تحقیرآمیز نیز اثر مشابهی نشان داد.
این نتیجه با تحلیل بزرگ دیگری که بیش از هزار مطالعه والدگری را ترکیب کرده، همخوان است؛ تحلیلی که نشان داد گرمای والدین و کنترل رفتاری سازگار، رفتارهای مشکلساز کودکان را کاهش میدهد.
دکتر سانه خِیراِرتس توضیح داد افرادی که در کودکی پذیرش کمی دریافت کردهاند لزوماً رفتار والدین خود را تکرار نمیکنند، اما ممکن است والدگری روزمره برایشان دشوارتر شود.
همچنین مشخص شد که رفتار مادران در نسل اول نسبت به پدران اثرگذارتر بوده است، احتمالاً به این دلیل که مادران در بسیاری از پژوهشهای قدیمی ساعات بیشتری با کودکان سپری میکردند.
چرا سالهای ابتدایی کودکی اهمیت بیشتری دارند؟
وقتی رفتار والدین در سالهای ابتدایی مدرسه اندازهگیری شده بود، پیوند آن با والدگری نسل بعد قویتر بود. این موضوع با یافتههای حوزه دلبستگی نیز همخوان است؛ جایی که الگوهای دلبستگی والدین با الگوهای دلبستگی کودکان ارتباط متوسطی دارند.
تأثیر سن والد شدن
سن والد شدن—چه در اوایل بیستسالگی چه اواخر آن—تأثیر چندانی بر اندازه این ارتباط نداشت. همچنین فاصله زمانی میان اندازهگیری نسل اول و دوم نیز تفاوت زیادی ایجاد نکرد. این موضوع نشان میدهد اثر خانوادگی نسبتاً پایدار است، حتی با وجود تغییر هنجارهای اجتماعی.
چگونگی شکستن چرخه والدگری سخت
به گفته دکتر خِیراِرتس: «والدین الزاماً رفتار والدین خود را کپی نمیکنند.» روابط بزرگسالی، از جمله شریکهای عاطفی حمایتگر، مربیان و اعضای خانواده گسترده میتوانند الگوهای جدید و سالمی ارائه دهند.
پژوهشی بزرگ نشان داده برای افرادی که در کودکی تجربههای بسیار آسیبزا داشتهاند، احتمال انتقال بدرفتاری به نسل بعد تقریباً سه برابر میشود. اما همین افراد میتوانند با حمایت سازنده اطرافیان، چرخه را بشکنند.
همچنین پژوهش نشان داد در مطالعاتی که ریزش نمونه بالاتر بود، ارتباط بیننسلی کمی ضعیفتر دیده میشد. این احتمال وجود دارد که والدینی که تحت فشار بیشتری هستند، بیشتر از پژوهشها خارج شوند.
نقش لحظههای کوچک
دیوید کِر، استاد روانشناسی دانشگاه ایالتی اورِگِن، تأکید میکند که والدین معمولاً در افق زمانی ۳۰ ثانیهای فکر میکنند. بنابراین تمرکز بر تعاملات روزمره میتواند هم برای کودکان امروز و هم برای نوههای فردا حمایتی جدی ایجاد کند.
نتایج این پژوهش در مجله Psychological Bulletin منتشر شده است.
جمعبندی: عشق دوران کودکی چگونه آینده والدگری را میسازد؟
این مطالعه نشان میدهد تجربههای گرم، پذیرشآمیز و کمتنش در دوران ابتدایی کودکی ارتباطی هرچند کوچک اما پایدار با رفتار والدگری در بزرگسالی دارند. والدین آینده الزاماً گذشته خود را تکرار نمیکنند، اما توجه به لحظههای روزمره، روابط حمایتی و آگاهی بیشتر میتواند به خلق فضای خانوادگی سالمتر برای نسلها کمک کند.
اگر این موضوع برای شما الهامبخش بود، تجربه شخصی یا پرسش خود درباره والدگری را در کامنتها بنویسید تا گفتوگویی سازنده شکل بگیرد.
source