۲ انشای دانش آموزی من باسواد شدم تا

انشای دانش آموزی من باسواد شدم تا

انشا با موضوع من باسواد شدم تا به صورت ادبی و توصیفی برای دانش آموزان آماده شده تا با نحوه نگارش و مهارت نوشتاری آشنا شوند. با دانشچی همراه باشید.

۱- موضوع انشا من باسواد شدم تا

“من باسواد شدم تا…”

این جمله، آغازگر سفری طولانی و پرماجراست. سفری که از تاریکی جهل به سوی روشنایی دانش می‌رود. سفری که در آن، هر حرفی که خوانده می‌شود، دریچه‌ای نو به دنیای ناشناخته‌ها می‌گشاید.

من باسواد شدم تا بتوانم دنیای اطرافم را بهتر بشناسم. تا بتوانم کتاب‌ها را بخوانم و از دانش و تجربه‌های دیگران بهره‌مند شوم. تا بتوانم با اطرافیانم ارتباط مؤثرتری برقرار کنم و افکار و احساساتم را به خوبی بیان کنم.

من باسواد شدم تا بتوانم به رویاهایم برسم. تا بتوانم شغلی مناسب پیدا کنم و زندگی بهتری برای خودم و خانواده‌ام بسازم. تا بتوانم در زمینه‌های مختلف رشد کنم و به پتانسیل‌های خودم پی ببرم.

سواد، کلید طلایی برای باز کردن درهای موفقیت است. با سواد، می‌توان به هر چیزی که می‌خواهیم دست پیدا کنیم. می‌توانیم به افراد موفقی تبدیل شویم که در جامعه نقش مؤثری ایفا می‌کنند.

اما سواد تنها به معنای خواندن و نوشتن نیست. سواد، یعنی داشتن آگاهی، داشتن تفکر انتقادی، داشتن مهارت حل مسئله و داشتن روحیه پرسشگری. سواد، یعنی توانایی یادگیری مستمر و سازگاری با تغییرات دنیای اطراف.

به قول مولایمان علی علیه السلام، آدمیزاد دشمن چیزهایی است که نسبت به آن علم ندارد. وقتی در دریای علم و دانش شنا کنیم، تازه به عمق آن پی می‌بریم. آن‌گاه خواهیم دانست که در راه علم‌آموزی، طُفیلی بیش نیستیم. آدمی اگر به جایی رسد که بداند که “هیچ” نمی‌داند، دیگر در برابر خدایش سرکشی نخواهد کرد؛ چرا که بذر علم، نیاز به زمینی نرم و حاصلخیز دارد، نه شوره‌زار و بیابانی پر خار و خس.

دل که نرم شد، علم و آگاهی مهمان آن خواهد شد.

اختصاصی-دانشچی

انشا در مورد سال تحصیلی جدید

۲- انشا درباره من باسواد شدم تا

وقتی که به کلاس اول ابتدایی رفتم، هنوز معنای واقعی باسواد شدن را نمی‌دانستم. فکر می‌کردم باسواد شدن یعنی بتوانی اسم خودت را بنویسی و کتاب‌های داستانی ساده‌ای را بخوانی که در خانه داشتیم. آن موقع، دست‌خط کج و معوجی داشتم و همیشه وقتی سعی می‌کردم کلمات را درست بنویسم، از معلم یا پدر و مادرم کمک می‌خواستم. اما به مرور زمان فهمیدم که باسواد شدن معنای عمیق‌تری دارد.

من باسواد شدم تا بتوانم در دنیای بزرگ‌تر از خانه و مدرسه، خودم را بهتر بشناسم و به دیگران کمک کنم. وقتی کلمات و جملات را بهتر یاد گرفتم، توانستم کتاب‌هایی بخوانم که اطلاعات زیادی درباره‌ی دنیا و اتفاقات مهم در اختیارم می‌گذاشتند. هرچه بیشتر می‌خواندم، بیشتر احساس می‌کردم که در حال کشف دنیای تازه‌ای هستم. دیگر محدود به آنچه که در اطرافم می‌دیدم نبودم، بلکه می‌توانستم به جاهای دوردست سفر کنم، آن هم فقط با خواندن کتاب‌ها.

من باسواد شدم تا بتوانم آرزوهایم را روی کاغذ بنویسم. از کودکی عاشق داستان نوشتن بودم. وقتی یاد گرفتم چطور از کلمات و جملات درست استفاده کنم، توانستم داستان‌هایی خلق کنم که دیگران هم از خواندن‌شان لذت ببرند. نوشتن به من این امکان را داد تا احساسات و افکارم را به شکل بهتری بیان کنم.

با یادگیری خواندن و نوشتن توانستم با افراد مختلف ارتباط برقرار کنم و از تجربیات آن‌ها بهره ببرم. وقتی می‌توانستم نامه‌ای بنویسم، حس می‌کردم که قدرت بیشتری دارم تا بهتر با دیگران ارتباط برقرار کنم. این مهارت‌ها به من کمک کردند تا در مدرسه و بعدها در زندگی اجتماعی‌ام موفق‌تر باشم.

من باسواد شدم تا بتوانم از حقایق و اطلاعاتی که در دنیا وجود دارد، استفاده کنم. وقتی که اطلاعات بیشتری داشته باشیم، تصمیمات بهتری می‌گیریم.

از طرف دیگر، باسواد شدن به من کمک کرد تا به دیگران کمک کنم. برای مثال وقتی که برادر کوچکترم به مدرسه رفت و در یادگیری خواندن و نوشتن مشکل داشت، من توانستم او را راهنمایی کنم. حس خوبی داشت که می‌توانستم به او کمک کنم. بنبراین باسواد بودن فقط برای من سودمند نبود، بلکه برای اطرافیانم هم مفید بود.

من باسواد شدم تا بتوانم دنیا را بهتر بفهمم و از فرصت‌هایی که به من داده می‌شود، بهره‌برداری کنم. باسواد شدن فقط به معنای یادگیری خواندن و نوشتن نیست؛ بلکه به معنای کشف دنیا، توانایی تصمیم‌گیری بهتر و کمک به دیگران است. حالا که باسواد شده‌ام، می‌دانم که این مهارت‌ها فقط آغاز راه است و باید همیشه در حال یادگیری و رشد باشم.

موضوعات پیشنهادی انشاهای دانش آموزی

انشا اختصاصی _ نویسنده: حدیثه قاسمی

source

توسط wikiche.com