انشای دانش آموزی درباره اگر من یک فضانورد بودم
انشا با موضوع اگر من یک فضانورد بودم به صورت ادبی و توصیفی برای دانش آموزان آماده شده تا با نحوه نگارش و مهارت نوشتاری آشنا شوند. با دانشچی همراه باشید.
موضوع انشا اگر من یک فضانورد بودم
اگر من یک فضانورد بودم، دنیای جدیدی را کشف میکردم که هیچگاه در خواب هم نمیتوانستم تصور کنم. میتوانستم به ستارگان نزدیکتر شوم و سیارههایی را ببینم که تنها در کتابها و فیلمها دیده بودم. زندگی من در فضا کاملا متفاوت از زندگی روزمرهام روی زمین بود. در فضا دیگر خبری از درختان سبز و آسمان آبی نبود. در عوض، دنیای سیاه و بیپایان، پر از ستارههایی درخشان و سیارههای دوردست پیش روی من قرار میداشت.
اولین چیزی که در فضا به چشم میآمد، سکوت عجیبی بود که همهجا را فرا گرفته بود. هیچ صدایی نمیشنیدم، هیچگاه به جز صدای نفسهایم صدای دیگری در اطرافم نمیآمد. این سکوت مثل یک راز بزرگ بود که من باید آن را کشف میکردم. در فضا احساس میکردم که مثل یک پرنده در حال پرواز هستم که هیچچیز نمیتواند مانع حرکت من شود. تنها چیزی که میدیدم، سیارههای دوردست و خورشید بود که در افق دور به من میتابید.
اگر من فضانورد بودم، میتوانستم از فاصلهای نزدیکتر به سیارهها نگاه کنم. سیارههایی مثل مریخ، زهره و مشتری، که هر کدام دنیای خاص خود را دارند. شاید بتوانم در آینده نزدیک قدم به روی مریخ بگذارم و روی خاک آن راه بروم. شاید برای اولین بار با چشم خودم ببینم که آیا در آنجا نشانههایی از زندگی وجود دارد یا نه. این سوالات همیشه در ذهن بشر بودهاند و اگر من فضانورد بودم، میتوانستم قسمتی از این پاسخها را پیدا کنم.
فضا برای من تنها یک محل برای تحقیق و جستجو نبود، بلکه مکانی بود برای تامل و تفکر. در فضا، همهچیز کوچکتر به نظر میرسید، حتی زمین. از آن بالا میتوانستم کرهی زمین را مانند یک توپ آبی کوچک ببینم که انسانها در آن زندگی میکنند. این تصویر به من یادآوری میکرد که ما در این سیاره کوچک در میان بیکرانی از فضا، به یکدیگر وابستهایم و باید از زمین و منابعش محافظت کنیم.
اگر من فضانورد بودم، همیشه به یاد خانوادهام و دوستانم میبودم. دوری از آنها سخت بود، اما این سفرها به من میآموخت که چقدر حضور یکدیگر برای زندگی روزمرهمان مهم است. شاید در فضا تنهایی را تجربه میکردم، اما در همان حال از وجود یک هدف بزرگتر در دل خود احساس غرور میکردم. میدانستم که من بخشی از یک تیم بزرگ هستم که تلاش میکند تا مرزهای علم و دانش را گسترش دهد.
وقتی به زمین باز میگشتم، از شگفتیهای فضا و تجربیاتم در آنجا صحبت میکردم. این تجربه به من میآموخت که مرزهای انسان محدود نیستند و همیشه باید به پیشرفت فکر کنیم. اگر من فضانورد بودم، به دنبال کشف چیزهای جدید میرفتم تا شاید روزی، دیگران نیز بتوانند این مسیر را طی کنند و رازهای بیشتری از فضا را کشف کنند.
انشا با موضوع اگر من…!
انشا اختصاصی _ نویسنده: حدیثه قاسمی
source