هشدار: این متن شامل اسپویل قسمت‌های اول و دوم سریال Dexter: Resurrection است!

دو قسمت ابتدایی سریال Dexter: Resurrection نویدبخش آینده‌ای بسیار امیدوارکننده برای این دنباله‌ی جدید هستند؛ اثری که با ترکیب نوستالژی قدیمی دکستر و شخصیت‌ها و داستان‌های تازه، موفق به خلق تجربه‌ای منحصربه‌فرد شده است. گرچه انتقال لوکیشن به نیویورک ممکن بود در ابتدا نگران‌کننده به نظر برسد، اما تماشای دکستر در نیویورک به همان اندازه‌ی حضورش در میامی جذاب است و بسیار بهتر از فضای سرد و تاریک Iron Lake عمل می‌کند.

مایکل سی. هال بار دیگر در نقش ماندگار زندگی‌اش، دکستر مورگان، بازمی‌گردد. او پس از آنکه در پایان سریال New Blood از پسرش هریسون (با بازی جک آلکات) خواست که به او شلیک کند، دوباره وارد ماجرا می‌شود و این بار در حالی که وظیفه‌ای جدید به‌عنوان پدر بر دوش خود احساس می‌کند. هریسون که اکنون به‌عنوان دربان در هتلی لوکس کار می‌کند، همچنان گمان می‌برد که پدرش را کشته است.

شخصیت محبوب سریال اصلی، آنجل باتیستا (با بازی دیوید زایاس)، به شکلی درخشان و با نقشی بسیار پررنگ‌تر از حضور کوتاهش در سریال New Blood بازمی‌گردد. او همچنان مشکوک است که دکستر همان قاتل خلیج بی‌هاربر است. کارآگاه نابغه‌ی قتل در نیویورک، کلودت والاس (با بازی کادیا سراف)، نیز وارد داستان می‌شود و اولین قتل در Resurrection را بررسی می‌کند، قتلی که برخلاف انتظار، کار دکستر نیست بلکه توسط هریسون انجام شده است.

ارواح گذشته‌ی دکستر به‌خوبی هدفی تازه به زندگی او در Resurrection می‌دهند

سریال با سکانسی طولانی آغاز می‌شود که در آن برخی از ارواح کلیدی گذشته‌ی دکستر ظاهر می‌شوند؛ آرتور مورگان، ملقب به قاتل سه‌گانه (با بازی جان لیثگو)، میگل پرادو (جیمی اسمیتز) و گروهبان جیمز دوکس (اریک کینگ) با آن دیالوگ مشهور و کلاسیکش.

سریال Resurrection به هوشمندی از نوستالژی سوءاستفاده نمی‌کند و فقط به اندازه‌ی لازم از آن بهره می‌برد. داستان ده هفته پس از پایان New Blood ادامه می‌یابد. تجربه‌ی مرگ نزدیک دکستر و دیدار با ارواح آشنای پدرش، هری مورگان (با بازی جیمز ریمار)، و قربانیان و دشمنان گذشته‌اش او را وا می‌دارد تا به نیویورک بیاید و پسرش را از یک رسوایی خونین و رسانه‌ای نجات دهد.

پیشرفت داستان کاملاً طبیعی به نظر می‌رسد، به‌ویژه با توجه به اینکه باتیستا همچنان در تعقیب اوست. خیلی زود کاراکتر کاریزماتیک چارلی (با بازی اما تورمن) معرفی می‌شود؛ یکی از چندین چهره‌ی جدید جذاب در سریال Resurrection. حضور بازیگری در سطح اما تورمن حتی در یک نقش مکمل، نشانه‌ی بسیار خوبی برای هر سریالی است.

مشابه سریال پیش‌درآمد Dexter: Original Sin، قسمت‌های اول و دوم سریال Resurrection نیز موسیقی متن فوق‌العاده‌ای دارند و قطعات به‌یادماندنی دنیل لیچ از سریال اصلی را حفظ کرده‌اند. این سریال موفق شده تعادلی چشمگیر میان عناصر آشنا و محبوب گذشته با شخصیت‌ها و زیرپیرنگ‌های جدید و مکان متفاوت خود برقرار کند.

هریسون در نقش یک قاتلِ عدالت‌جو، جهتی هوشمندانه برای آینده‌ی فرنچایز است

پس از اولین قتل هریسون در پایان سریال New Blood، او حالا نقش یک قاتل عدالت‌طلب را برعهده گرفته و یک متجاوز جنسی که در همان هتل اقامت دارد را می‌کشد. این اتفاق زمینه‌ای جذاب برای هریسون می‌سازد تا مسیری مشابه پدرش را طی کند و مسافر تاریک مخصوص خودش را توسعه دهد؛ او حتی بدن قربانی‌اش را به شیوه‌ی پدرش به ۹ قطعه تقسیم می‌کند.

با ورود دکستر به منهتن، غریزه‌های پدرانه و قاتلانه‌اش فوراً فعال می‌شوند؛ او در خفا تلاش می‌کند مطمئن شود که هریسون تمام آثار جرم را از بین برده است. با وجود این‌که هریسون حالا خودش یک قاتل است، اما بسیار بیش از پدرش تحت‌تأثیر قربانیانش قرار می‌گیرد، تفاوتی مهم که در سریال Original Sin هم به آن اشاره شده بود. بررسی این اختلافات میان پدر و پسر یکی از جنبه‌های بسیار جالب داستان است که به‌تنهایی توجیهی کامل برای ساخت Resurrection ارائه می‌دهد.

شخصیت دیگری که معرفی می‌شود، یک قاتل زنجیره‌ای فعال در سرویس‌های تاکسی اینترنتی است که رسانه‌ها او را “مسافر تاریک” می‌نامند، لقبی که با لحنی طنزآمیز دکستر را آزار می‌دهد. در فصل‌های پیشین دکستر، تنها خود او محور اصلی جذابیت بود. اما حالا، در سریال Resurrection، حداقل دو قاتل دیگر در داستان حضور دارند و احتمالاً این تعداد بیشتر هم خواهد شد.

رازآلودترین بخش Resurrection مربوط به شخصیت چارلی با بازی اما تورمن است؛ کسی که خودش هم یک قاتل است و به نظر می‌رسد نگهبان جامعه‌ای از قاتلان سریالی باشد، گروهی که پیش‌تر در تریلر سریال به آن اشاره شده بود. این‌که بسیاری از بازیگران مهم و مهمان هنوز وارد داستان نشده‌اند و با این حال دو قسمت ابتدایی چنین قدرتمند ظاهر شده‌اند، نشانه‌ای فوق‌العاده برای هشت قسمت باقی‌مانده‌ی این سریال دنباله‌دار است.

بازگشت دکستر به اصول، در کنار خط داستانی هریسون و باتیستا

در کنار قوس شخصیتی هریسون به‌عنوان قاتل، تحقیقات پلیس، تعقیب دکستر توسط باتیستا و شخصیت چارلی، سریال همچنان فضای لازم را برای بازگشت دکستر به اصول اولیه‌اش دارد. او اولین قاتل سریالی خود را هدف می‌گیرد، کسی که او را «قلابی» می‌نامد و هم‌زمان وارد جدال فلسفی با روح پدرش، هری، بر سر رعایت قوانین اخلاقی کشتن می‌شود.

در نهایت، دو قسمت ابتدایی سریال Dexter: Resurrection دقیقاً همان چیزی را ارائه می‌دهند که این فرنچایز به آن نیاز داشت و طرفداران مدت‌ها بود در انتظارش بودند. این قسمت‌ها از انتظارات فراتر می‌روند و زمینه‌ساز یکی از بهترین فصل‌های دکستر در تاریخ این مجموعه هستند.

منبع screenrant

source

توسط wikiche.com