وقتی به تاریخچه ژانر ترس و بقا نگاه میکنیم، عناوین مختلفی را میتوانیم نام ببریم که هر کدام در زمان خود تاثیرات مختلفی روی این سبک گذاشته و این ژانر را در مسیر رشد یک قدم جلو بردهاند. اما در این میان عنوانی است که تاثیر آن در ژانر ترس و بقا نه تنها یک قدم بلکه باعث شده تا استانداردهای جدیدی به این سبک اضافه شده و اساسا میتوانیم بگوییم که این عنوان توانسته مسیری جدید و مدرن را پیش روی ژانر ترس و بقا قرار دهد. تاثیری که باعث شد به دنبال آن عناوین بزرگ و متحول کنندهای در این ژانر معرفی شوند.
بررسی ویدیویی را در یوتوب تماشا کنید
این عنوان چیزی نیست جز بازی Alone in the Dark که در سال 1992 اولین قسمت از این مجموعه منتشر شد و مورد توجه منتقدین و مخاطبین بازیهای ویدئویی قرار گرفت. تاثیر Alone in the Dark به قدری بزرگ و قابل لمس بود که تا به امروز چندین نسخه از این مجموعه ساخته شده است و با وجود فراز و نشیبهای فروان، همچنان طرفداران خودش را حفظ کرده است. حال پس از گذشت هفت سال از آخرین نسخه از این مجموعه، استودیوی Pieces Interactive با گردآوری تیمی از افراد ماهر در این زمینه، دور هم جمع شدهاند تا یک نسخه ریبوت یا بازسازی شده از قسمت اول را با همان نامِ Alone in the Dark ساخته و توسعه دهند. پس با بررسی جدیدترین نسخه از بازی Alone in the Dark با بازیسنتر همراه باشید.
بازیAlone in the Dark یک اکشن ماجراجویی در ژانر ترس و بقا است که توسط استودیوی Pieces Interactive ساخته و منتشر شده. سری بازیهای Alone in the Dark در طول تاریخ حیات خودشون با فراز و نشیبهای زیادی روبرو شدند. بعد از موفقیتهای قسمت اول، تیم سازنده سریعا اقدام به ساخت و انتشار نسخههای بعدی کردند که متاسفانه هیچ کدام از آنها نتوانستند کیفیت و موفقیت قسمت اول را تکرار کنند. نسخههای دوم و سوم بیشتر از آن که ترسناک باشند، اکشنتر شده و عوامل سازنده مسیر بازی را از اولویت اصلی آن که ترس و وحشت باشد دور کرده بودند. با ظهور سری بازیهایی همچون رزیدنت ایول و سایلنتهیل، Alone in the Dark بیشتر از قبل در تاریکی فرو رفته و چه از نظر فروش و چه از نظر کیفیت زیر سایه موفقیتهای این دو بازی قرار گرفته و عملا از چرخه رقابت کنار گذاشته شدند.
با وجود این که تیمهای مختلفی تلاش کردند تا با ساختن نسخههای جدید از این مجموعه، آن را احیا کنند اما متاسفانه خروجیهای به دست آمده همچنان بیکیفیت بودند و در برابر رقبای خود حرفی برای گفتن نداشتند. سرانجام در سال 2022 استودیوی Pieces Interactive عنوان کرد که با تیمی متشکل از افراد نام آشنا و کاربلد در ژانر ترس و وحشت قصد دارند قسمت جدیدی از alone in The Dark را به عنوان یک ریبوت یا یک نسخه بازسازی شده از نسخه اول را ساخته و روانه بازار کنند. انتشار یک قسمت جدید از بازیه Alone in the Dark از یک طرف و حضور افراد کاربلدی همچون «مایکل هدبرگ» و «گای دیویس» در راس کار از جمله عواملی بودند که طرفداران این سری را برای تجربه یک اثر فوقالعاده بر سر شوق آورده و انتظار را برای انتشار بازی طاقتفرسا میکرد.
همه چیز خوب به نظر میرسید اما متاسفانه اثر نهایی آنطور که باید نیست و به مانند طلسمی که در داستان بازی وجود دارد، انگار که این مجموعه نیز طلسم شده است و امیدی برای احیای آن وجود ندارد. همانطور که اشاره کردیم، نسخه 2024 عنوان «Alone in the Dark» یک اثر ریبوت یا بازسازی شده است که قرار است اتفاقات قسمت اول را مجددا در کالبدی مدرن روایت کند. داستان در اواخر سال 1920 رخ میدهد و از آنجایی شروع میشود که «امیلی هارتوود» به همراه یک کارآگاه خصوصی به نام «ادوارد کارنبی» برای ملاقات با عموی خودش «جرمی هارتوود» که در یک عمارت بزرگ زندگی میکند، میروند. اخبار ضد و نقیضی از وضعیت جسمی و روحی عموی امیلی به گوش او رسیده است و این احتمال میرود که جرمی خودکشی کرده است، پس امیلی به همراه ادوارد کارنبی به عمرات او که در یک مکان دورافتاده قرار دارد، سفر میکند. همه چیز در ابتدا خوب به نظر میرسد تا این که شخصیتهای جدیدی رونمایی میشوند و روند داستان دستخوش اتفاقات مختلفی میشود که تمامی شخصیتها را درگیر میکند.
یکی از نکات مثبتی که در این سری از بازیها معرفی شد، امکان انتخاب بین یکی از دو شخصیتی است که میخواهیم بازی را با آن ادامه دهیم. در نسخه جدید هم این امکان وجود دارد و ما میتوانیم از بین دو شخصیت اصلی یعنی امیلی و کارآگاه کارنبی یکی را انتخاب کنیم. اما متاسفانه تنها نکته مثبت و جذاب بازی در روایت در همینجا به پایان میرسد. با وجود این که داستان بازی تحت تاثیر اتمسفر سرد و خشک خود، کند شروع میشود اما متاسفانه روند داستان بازی به هیچوجه خوب پیش نمیرود و این اتفاق تا انتها نیز وجود دارد. داستان نه تنها در روایت ضعیف و عجیب غریب جلو میرود بلکه کلیت داستان بازی هم چنگی به دل نمیزند. شخصیتها اکثرا بیهوده وارد داستان شده از دید دیالوگ نیز سطحی و بیکیفیت ظاهر میشوند. شخصیت اصلی داستان تا اواسط بازی همچنان گیج و منگ است و با وجود این که تمام تلاش خودش را میکند تا از اتفاقاتی که برایش رخ میدهد سر دربیاورد اما متاسفانه بازی نه تنها به ما بلکه او نیز هیچ سرنخی نمیدهد و مخاطب را در برزخ نگه میدارد.
اطلاعات و اتفاقاتی که در طول بازی به عنوان سرنخ در اختیار ما قرار داده میشوند، بیشتر گیمر را به یاد فیلمهای درجه سه هالییودی در اواخر دهه 90 میلادی میاندازد. حتی نامهها و دفترچههایی که از گوشه کنار محیط بازی پیدا میکنیم، هیچ کدام حاوی اطلاعات به درد بخوری نیستند و فقط بخشی از صورت مسئله را به ما نشان میدهند. تمامی موارد ذکر شده تنها زمانی میتوانست قابل قبول باشد که بازی مخاطب را در انتها با یک توییست یا یک شوک بزرگ روبرو کند. زمانی که یک فیلم یا بازیویدئویی به سختی به مخاطب خود اطلاعات میدهد و او را تشنه نگه میدارد این یعنی در واقع منتظر است تا مخاطب تا انتها، پای اثر نشسته و در مواجهه با بخش انتهایی داستان بهیکباره شوکه شده و کلیت روایت داستان برایش قابل لمس شود، اما در «Alone in the Dark» این کار به بدترین شکل ممکن رخ میدهد. تیم سازنده با الگوبرداری ناشیانه از نسخههای اخیر سری Resident Evil خواستهاند تا غولآخری نامیرا در دل داستان قرار بدهند اما نه تنها نتوانستهاند ازالگوی خودشان به خوبی پیروی کنند بلکه توییستهای داستانی را زیر لایههای روانی پنهان کرده و تابوهای داستان به شکل غیرمنتظرهای عوض شده و به شکل مسخرهای مخاطب را با واقعیت روبرو میکنند.
مشکلات Alone in the Dark اما فقط شامل حال داستان نمیشود و مهمترین ضعف بازی که البته ضربه اساسی را به آن وارد کرده در طراحی سیستم مبارزات و دشمنان بازی است. دشمنان یا هیولاهای بازی ضعیف و مضحک طراحی شده و در برخی مواقع حتی خندهدار هستند. طراحی آنها نه تنها از نظر ظاهری چنگی به دل نمیزند بلکه از نظر طراحی و تاثیرگذاری روی گیمپلی هم با یک اثر نیمهکاره یا ناقص روبرو هستیم. طراحی دشمنان بازی به شکلی است که نه تنها تنوع آنها مشخص نمیشود بلکه تفاوتی برای مخاطب ندارد که با کدام یک از آنها در میدان نبرد روبرو خواهد شد. همگی آنها تنها با یک روش و با یک قلق عادی آسیبپذیر هستند و به راحتی نیز از بین میروند. به راحتی میتوانیم باس آخرهای بازی را در فهرست بدترینهای تاریخ بازیهای ویدئویی قرار دهیم. چالشهای این عنوان برای مقابله با آنها خیلی ساده و حتی پوچ هستند و عملا بازی از این حیث کیفیت و کارایی خودش را از دست داده است. این در حالی است که ما از «Alone in the Dark» به عنوان یک اثر ژانر ترس و وحشت انتظار شرایطی هولناک داریم که متاسفانه این مهم نیز به وقوع نمیپیوندد.
به همان اندازه که طراحی دشمنان ضعیف و غیرمنطقی است، سیستم مبارزات نیز به همان میزان بدقلق و فاجعه است. اگر بخواهیم سیستم مبارزات را به دو دسته سلاحهای سرد و گرم تقسیم کنیم، قسمت سلاحهای گرم تا حدودی در وضعیت بهتری قرار دارند. بنا بر رسم بازیهای سبک وحشت ما به عنوان گیمر این علم را داریم که بازی مهمات محدودی در اختیارمان خواهد گذاشت لذا همیشه سعی میکنیم از سلاحهای سرد در نبردهای تن به تن استفاده کنیم تا مهمات برای لحظات حساس باقی بمانند. این قاعده در «Alone in the Dark» هم وجود دارد و مهمات کم و در عوض سلاحهای سرد متنوعی به مانند بیل، لوله، چکش و… در اختیارمان قرار داده میشوند که از آنها در برابر دشمنان استفاده میکنیم. اما سیستم مبارزات تن به تن به قدری بد طراحی شده است که خود به یکی از دشمنان ما تبدیل شدهاند. کافی است با یک هیولا روبرو شویم و بخواهیم از سلاح سرد در برابر آنها استفاده کنیم، در همین حین که ما میخواهیم به دشمن ضربه وارد کنیم، زاویه دوربین نیز به همراه سلاح ما بالا و پایین و عملا کنترل میدان از دست مخاطب خارج میشود.
با وجود این که «Alone in the Dark» در گیمپلی فراز و نشیبهای زیادی دارد اما اصول کلاسیک و اولیه ژانر وحشت را به خوبی پیاده کرده است و همین کار باعث شده تا بازی نجات پیدا کرده و به نوعی قابل تحمل باشد. یکی از اصول مهم در این سبک بخش ماجراجویی بازی است. به واسطه محیط بزرگی که در عمارت هارتوود طراحی شده، بخش ماجراجویی بازی نیز به همان میزان قدرتمند و قابل قبول ظاهر میشود. اتاقهای زیاد، سالنهای بزرگ و دالانهای تودرتو و البته مخفی که هر کدام از آنها پازلهایی در خود جای داده است که گشت و گذار در میان آنها و حل کردن پازلها را برای مخاطب جذاب و لذت بخش کرده است. معماها درجه سختی قابل قبولی دارند و حل کردن و کشف رمز و راز آنها واقعا لذت بخش و جذاب است. پیدا کردن رمز و جستجو در میان نشانههایی که در محیط بازی قرار داده شده است، از جمله بخشهایی است که نسبت به دیگر قسمتها بهتر ظاهر شده.
از دیگر نکات مثبت بازی میتوان به گرافیک بصری آن اشاره کرد. عمارت هارتوود بزرگ و زیبا طراحی شده است. محیطها چشم نواز و پرجزییات هستند و بعضا صحنههایی که در آنها نور، سایه و مه با هم ترکیب شدهاند باعث شده تا بازی از نظر بصری زیبا و چشمنواز ظاهر شود. بخشهایی از بازی که پوشش گیاهی زیادی دارند نسبت به دیگر قسمتها بهتر و زیباتر طراحی شدهاند و این قسمت حس بهتر و اتمسفر قابل قبولتری را نسبت به سایر بخشها به مخاطب منتقل میکند. اما متاسفانه بازی در بحث فنی نمره قابل قبولی نمیگیرد. از اندک افتفریمها گذشت کنیم، صحنهها یا مکانهایی در بازی وجود دارند که واقعا از نظر گرافیکی شما را به دو نسل قبل برمیگردانند. کیفیت برخی بافتها واقعا قدیمی و کهنه است و وقتی از نزدیک به جزییات اجسام نگاه کنیم، کیفیت پایین آنها کاملا خودنمایی میکند. از طرفی باید به این مسئله اشاره کرد که انیمیشنهای شخصیتها به معنای واقعی کلمه افتضاح هستند. حتی طی نسل گذشته هم چنین انیمیشنهایی ضعیفی را کمتر شاهد بودیم که در اینجا مورد استفاده قرار گرفتهاند. چه شخصیتهای اصلی و چه فرعی، حتی دشمنان نیز انیمیشنهای حرکتی قابل توجهی ندارند و کاملا مشخص است که تیم سازنده در قسمت موشنکپچر کم کاری کرده.
متاسفانه به همان اندازه که کم کاری در گرافیک فنی بازی به چشم میخورد، بازی از حیث موسیقی و صداگذاری هم چنگی به دل نمیزند. عنوانی که روزگاری بخش اعظمی از شهرت خودش را مدیون موزیک و قطعات به یادماندنی خودش بود، امروز و در نسخه 2024 این قسمت چیزی برای گفتن ندارد. در طرف مقابل صداگذاری شخصیتها پرداخت خوبی ندارند و لیپسینک یا حرکات لب و چهره شخصیتها به هیچ وجه با دیالوگهایی که بیان میکنند همخوانی ندارد. دوبلهها بیکیفیت و به هیچ وجه در سطح یک عنوان سال 2024 نیستند. از طرفی ما از فرانچایزی مثل «Alone in the Dark» انتظار لحظاتی وهمآور توام با ملودیهایی ترسناک داریم که متاسفانه این امر محقق نشده است.
بازی Alone in the Dark بستهای از نقاط ضعف را در اختیار مخاطب می گذارد. هیچ بخشی از بازی چه از نظر گیمپلی، چه از نظر گرافیک یا حتی داستان کامل و پخته نشدهاند. اثر نهایی به خوبی این موضوع را به ما نشان میدهد که استودیوی Pieces Interactive تمام سعی خودش را کرده است تا یکبار دیگر این مجموعه را احیا کند اما خروجی کار تبدیل به اثری ناقص شده. ضعفهایی که اگر کمی دقت بیشتر در برطرف کردن آنها به کار گرفته میشد شاید میتوانستیم با یک اثر قابل قبول و در خور نام این فرانچایز روبرو شویم. شاید باید به این باور برسیم و قبول کنیم که «Alone in the Dark» برای همیشه طلسم شده است.
امتیاز بازیسنتر – 6
6
امتیاز بازیسنتر
نقاط قوت: گشت و گذار و ماجراجویی در محیط زنده شدن خاطرات پازلها و معماهای جالب گرافیک و جلوهای بصری زیبا نقاط ضعف: سیستم مبارزات افتضاح روایت داستانی پر ایراد اتفاقات غیرمنطقی که توضیح داستانی ندارد طراحی دشمنان بهخصوص غولآخرها صداگذاری و دوبلههای بسیار بد عدم وجود موسیقی این بازی بر اساس نسخه ارسالی سازنده روی پلتفرم PS5 بررسی شده است
source
کلاس یوس